بیماری چند شخصیتی به زبان ساده
آدم های چند شخصیتی, موضوعی هستند که برای فیلم ها و کتاب ها به عنوان یک پرسوناژ محبوبند, و با توجه به حضور آنان در فیلم ها و داستان ها به نظر می آید که مردم اندک اطلاعات درباره ی این اختلال روانی داشته باشند, اما در میان این همه قصه ها و افسانه ها در مورد این بیماری, چه چیزی درباره ی آنها حقیقت دارد؟ چگونه می شود این اختلال را در فرد تشخیص داد؟ آیا این بیماری درمان می شود؟ این سوالات و سوالاتی نظیر آنها هستند که در این متن سعی کرده ام پاسخ هایی برایشان پیدا کنم و بیماری چند شخصیتی را به زبان ساده توضیح دهم.
بیماری چند شخصیتی چیست؟
هر کدام از ما شاید تجربه ی گسسته شدن از مکان و زمان را تجربه کرده باشیم . چیزی شبیه به رویا دیدن در زمانی که مشغول کار هستیم یا سر کلاس با آن مواجه شده ایم . آیا این گسسته شدن به معنی چند شخصیتی بودن است ؟ آیا اساسا بیماری چند شخصیتی واقعی است؟
نام علمی بیماری چند شخصیتی ،اختلال هویت های تفکیک شده Dissociative Identity Disorder است که سابقا به نام اختلال شخصیت های چندگانه Multiply Personality Disorder شناخته می شد, یک اختلال گسسته در باره ی هویت هاست, که در آن دو یا چند هویت (یا شخصیت) موازی کنترل رفتار های فرد را در دست می گیرند. بیمار تحت شخصیت و هویت غالب خود بوده و هرگاه تحت کنترل هر یک از این هویت های خود قرار بگیرد ،از اتفاقاتی که تحت کنترل بقیه هویت ها بوده ،خاطره ای نخواهد داشت. هویت های مختلف فرد, می توانند تفاوت های واضحی در لحن صحبت کردن (و حتی لهجه فرد), رفتار ها, تفکرات, و حتی جنسیت داشته باشند (یعنی ممکن است که یکی از هویت های موازی یک بیمار مرد فکر کند که یک زن است) هویت های موازی حتی می توانند مشکلات “جسمی” از قبیل آلرژی؛ تغیر دست غالب, یا احتیاج به عینک داشته باشند, این هویت ها بیشتر اوقات واضح هستند (آنقدر واضح است که “رفتار” جدید فرد بیمار کلا با حالت عادی اش متفاوت است)
تعداد هویت های موازی (هویت های موازی شامل هویت اصلی فرد هم می شوند) حداقل ۲ تاست, میانگین تعداد هویت های بیماران ۱۰ عدد است اما مورد های با هویت موازی بیشتر هم گزارش شده اند. این هویت های موازی همزمان وجود دارند و هربار که یکی از آنها -اصطلاحا -رو می آید, ممکن است مشکلات خاصی با افراد دیگر (و حتی هویت های دیگر خود فرد) داشته باشد.
علایم بیماری چند شخصیتی چیست؟
این بیماران به طور معمول از این که دارای مشکل چند شخصیتی هستند، اطلاعی ندارند و اولین مراجعه ی آن ها نزد پزشک با این شکایت ها همراه است که اتفاقاتی را به خاطر نمی آورند, مثلا خود را در کنار افرادی یا جا هایی می بینند که اطلاعی درباره شان ندارند, یا متوجه وجود چیز هایی در اموالشان می شوند که خریداری کردن آن را به یاد نمی آورند.
آمار بالایی از خودکشی در افراد مبتلا به این بیماری گزارش شده, یک سوم افراد مبتلا به توهم های دیداری و شنیداری هستند. برخی از آنها شکایت می کنند که “صدا” هایی در سرشان می شنوند.
هویت اصلی اکثر افراد مبتلا به این بیماری, افسرده, دارای عذاب وجدان, تابع و غیرفعال است.سایر هویت های این افراد, پرخاشگر یا خشن, و فعال هستند که نسبت به هویت اصلی, حافظه باز تری دارند(آن ها چیز هایی که هویت اصلی به خاطر نمی آورد را به خاطر می آورند), اکثر هویت های موازی انسان هستند اما هویت های حیوانی, تخیلی, اسطوره ای هم گزارش شده اند.
عموما مهم ترین علامت بیماران, افسردگی, تغیر حالت روانی؛ تلاش برای خودکشی, اختلال در خواب )بی خوابی, ترس شبانه یا خواب گردی و …), حمله های عصبی و فوبیا و نگرانی , اعتیاد به الکل و مواد مخدر, علایم سایکوتیک (مانند توهم دیداری و شنیداری ) و اختلال در غذا خوردن است.
البته نشانه های از سردرد، فراموشی ، گم شدن زمان، تجربه ی خلسه ،تجربه خروج از بدن توسط بیماران هم ارایه می شود.
دلایل ابتلا به این بیماری چیست؟
با وجود این که دلایل این اختلال هنوز نامعلوم هستند، محققین ها ترکیبی از عوامل محیطی و زیستی، را به عنوان دلایل آن اعلام کرده اند. ۹۸ – ۹۹ درصد افراد مبتلا به اختلالات گسستگی شخصیت در دوران کودکی خود اتفاقاتی را تجربه کرده اند که هضم و تحمل درک آن را نداشته اند . رخدادی که موجب آسیب روانی واضحی در کودک شده .از دست دادن عزیزی که وابستگی به آن بیش از حد بوده. آزار و اذیت های توسط بزرگ تر ها، البته این اتفاق لزوما به معنای سوء استفاده جنسی یا آزار جنسی نیست, آسیب های روانی ، عاطفی ، جسمی و حتی رفتار والدین بیمار با یکدیگر, هم می تواند عامل این آسیب باشد.
همه این فشار ها و آسیب وارد شده ،برای بیمار شرایطی ایجاد می کند که او تمایلی به یادآوری آن خاطره ها نداشته و ناخودآگاه همه آن را از ذهن پاک می کند، اما در هیچگاه از ناخودآگاه او خارج نشده و در زمانی که تجربه ی مشابه تجربه اولیه او ایجاد شود، که همچنان از میزان تحمل فرد فراتر باشد هویت و یا شحصیتی که او برای رهایی از مشکلات برای خود ساخته است کنترل رفتار بیمار را در دست می گیرد تا او این بحران تازه را مدیریت کند.
به طور نرمال در انسانی با روان طبیعی فشار ها و بحران ها ، هضم می شود و موجب انفکاک در هویت شخص نمی شود.
روش تشخیص این بیماری ؟
با وجود این که این اختلال علایم نسبتا زیادی دارد؛ اما همه این علائم, نشانه های بیماری های دیگری از قبیل اسکیزوفرنی هستند, و برای تشخیص این اختلال سند خوبی به حساب نمی آیند, در واقع اکثر روان پزشک ها با این بیماری مشکل دارند, و افراد عادی هم نمی توانند این بیماری را تشخیص دهند, دلیل آن به زبان ساده این است که هویت های موازی فرد به شما نمی گویند «من مشکل چند شخصیتی دارم» و شخصیت ها و هویت های مختلف فرد می توانند با رفتار های مختلف اشتباه گرفته شوند, با این همه طی مدت طولانی (گاها تا هفت سال ) , پزشک متخصص طی مصاحبه با بیمار می تواند آن را تشخیص دهد. بسیاری از بیماران با مشکلات انفکاک شخصیت علایمی دیگری از بیماری سایکوز را داشته که ممکن است به آن دلیل تحت درمان هم باشند. برای افسردگی ، مشکلات پانیک و یا مشکلات اضطرابی که دارند.
بنا بر راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی (DSM-IV) افراد مبتلا به این بیماری, بزرگسالانی هستند که حداقل ۲ هویت یا شخصیت موازی دارند, که هر کدام از این شخصیت ها به صورت تکرار شونده کنترل فرد را در اخیتار می گیرند. فراموشی هایی دارند که دلیل آن مواد مخدر, الکل, و مشکلات دیگری از قبیل تشنج و بازی های کودکانه (در میان کودکان) نیست.
وقتی احتمال ابتلا در فرد داده شود, او به یک پزشک مراجعه میکند و پروسه ای بسیار طولانی برای تشخیص و درمان آغاز می شود. ابتدا پزشک از این که فرد به بیماریی دیگری مبتلا نیست اطمینان حاصل می کند و با پرسش های خاصی از بیمار و آشنایانش مطمئن می شود که فرد بیمار از این مشکل رنج می برد.در صورت حصول اطمینان از تشخیص بیماری، پروسه درمان آغاز می شود.
هدف این درمان این است که هویت اصلی فرد را رو بیاورد و بقیه هویت ها و شخصیت ها را بیرون کند (طوری که دیگر بر نگردند)؛ مهارت های جدیدی در فرد ایجاد کند و فرد با اتفاقات دردناک گذشته اش (که عامل بیماری هستند) کنار بیاید.
تکنیک های مختلفی برای درمان وجود دارند که برخی از آن ها در ادامه توضیح داده میشوند.
سایکوتراپی: این نوع درمان, از تکنیک هایی استفاده میکند که فرد به کمک آنها بتواند مشکلات را ببیند و آن ها را حل کند (و در خود نریزد)
شناخت درمانی: تمرکز این تکنیک بر این است که روش تفکر تابع بودن فرد را تغییر دهند.
تجویز دارو: درمان مستقیمی برای اختلالات گسستگی وجود ندارد, اما افرادی که مبتلا به این اختلالات هستند, از افسردگی و نگرانی هم رنج میبرند, و با دارو ها میتوان از آن ها جلوگیری کرد
درمان خانواده: این نوع درمان, به خانواده درباره ی این اختلال اطلاعاتی میدهد, و به آنها کمک میکند که درصورت عود این بیماری آن را تشخیص دهند
درمان های خلاقیت (هنر درمانی یا موسیقی درمانی): این درمان ها به بیمار اجازه میدهند که تفکرات و احساساتش را در راه های امن تر و خلاقانه تری بروز دهد (یعنی لازم نیست برای بروز احساسات شخصیت جدیدی را رو بیاورد)
هیپنوتیزم: این تکنیک؛ از تمدد اعصاب و تمرکز استفاده میکند تا یک حالت هوشیار برای فرد ایجاد کند که با جست و جو در افکار و خاطراتی خود؛ چیز هایی که از خود آگاه خود پنهان میکرده اند را بیابند.
آمده است که اولین مورد اختلال چند شخصیتی در قرن پانزدهم و توسط پاراسلسوس گزارش شد.
اختلال چند شخصیتی در فیلم ها و کتاب ها
از این اختلال در فیلم ها و کتاب ها و … بسیار استفاده شده, در واقع این موضوع کلیشه ای برای داستان هایست که قهرمان و ضدقهرمان داستان یک نفرند.
به عنوان مثال:
فیلم سینمای Secret Window با بازی درخشان جانی دپ که داستان نویسنده ای است توانا که بیماری چند شخصیتی دارد.
فیلم روانی اثر آلفرد هیچکاک هم در مورد این چنین بیماری فیلم ساخته است .
گولوم در فیلم و کتاب ارباب حلقه ها دو شخصیت دارد که البته این دو از هم آگاهی دارند .
شخصیت هالک در سری فیلم های آن هم دو شخصیت دارد . همچنین در کتاب دکتر جکیل و مستر هاید, قهرمان داستان علایم این بیماری را دارد (هرچند که دلیل ابتلای این دو مورد اخیر در کتاب و فیلم مواد شیمیایی است)
در فیلم ماسک جیم کری دو شخصیت را به شکلی طنز ارایه نموده و همچنین در فیلم من و خودم و ایرن (Me , Myself and Irene ) جیم کری این بیماری را نشان داده است.
در سری X-men: یکی از میوتانت ها (Jean Gray) دچار Dissociative Identity Disorder است و شخصیت دوم آن (Pheonix) یکی از شخصیت های منفی این سه گانه است
در فیلم بت من، شوالیه تاریکی, یکی از شخصیت های منفی (دو چهره) به این بیماری دچار است, البته دلیل ابتلای او معمول نیست
در کتاب Sybil سیبل که توسط روانپزشک داستان نویسی نوشته شده او داستان بیمارش را به رشته تحریر درآورده است. اگر چه بعدها نوشته کتاب را داستان دانستند و همچنین بعضی معتقدند که او خود عاملی برای این تعدد بوده است . اما داستان خوب و جالبی است.
عالی بود…..ممنون…
سلام، ممنونم بابت این اطلاعات خوب. البته میخوام بیشتر بدونم. و سوالم اینه که آیا بیماری دو قطبی با بیماری دوشخصیتی فرق داره؟
با سلام به شما دوست گرامی
بیماری دو قطبی یا بای پولار با چند شخصیتی فرق دارد. بای پولار یا manic-depressive illness در واقع یک بیماری است با دو طیف کاملا متفاوت
یک سر طیف افسردگی – major depression – با نشانه های افسردگی / خلق پایین و ناخشنودی پایدار / احساس ناامیدی و بد بینی / احساس گناه و بی ارزشی و درماندگی / از دست دادن علاقه / عدم تمایل به انجام فعالیت ها لذت بخش و کاهش میل جنسی / کاهش انرژی / اختلال در تمرکز و حافظه / احساس بیقراری و تحریک پذیری / خواب زیاد یا بی خوابی / کاهش یا افزایش اشتها که به صورت افزایش و یا کاهش وزن ناخواسته خودش را نشان می دهد / احساس درد مزمن در بدن / افکار مرگ یا خودکشی / ……
و سر دیگر طیف سرخوشی یا Manic episodes که با نشانه های افزایش انرژی و میزان فعالیت / تحریک پذیری زیاد از نظر جنسی / زیاد و تند صحبت کردن. پریدن از موضوعی به موضوع دیگر / حواس پرتی و اشکال در تمرکز / کاهش نیاز به خواب / حس می کند توانمندی زیادی دارد / احساس خود بزرگ بینی / ولخرجی / ……
البته اینها که نوشتم کلیات است و باید بیشتر مطالعه فرمایید.
با تشکر از شما
آیا بیماری چند شخصیتی واگیر دار است؟
خیر بیماری واگیر ندارد
عجب سوال خنده داری پرسیدی
واگیردار به معنى بیلوژیکى نه،
ولى برخورد وزندگى با کسایی که هر اختلالى داشته باشند میتواند زمینه را براى ابتلاسایرین فراهم سازد.
منظورتون اینه که مثل خنده و خوشی و شادی و یا برعکس مثل غم و افسردگی به دیگران هم اثر می کنه !!
با این دیدگاه هم بعید می دانم واگیر باشه
سلام.بابت دادن اطلاعاتتان ممنون.به نظر من کتاب از رویاهایت برایم بگو نوشته ی سیدنی شلدون نیز اطلاعات خوبی از این بیماری بهمون میده و علایم اونو به خوبی بیان می کنه….
ممنون
ممنون از توضیحات خوبتون. میخواستم بدونم چطوری میشه یه فردی رو که دچار اختلالات چند شخصیتی هست امیدوار به درمان و بهبود کرد و چطور باید راضی کرد که به درمان بپردازه؟
این کار توسط روانپزشک صورت می گیرد .
به این موضوع دقت کنید که بیمار نسبت به حضور شخصیت ها آگاهی ندارد و درمانگر تلاش می کند تا او را درمان نماید .
در روند درمان دخالت نکنید و بگذارید درمانگر کار را پیش ببرد
خیلی ممنون خیلی مطلب کاملی بود.فقط من یه سوال داشتم.در یک فیلم با همین مضمون که شخصیتاصلی دچار این بیماری بود نشان میداد که هر کدام از شخصیت ها از زندانی بودن خود مطلع و عصبانی بودند.یک همچین چیزی واقعا امکان دارد؟؟
همانطور که گفته شد در بیماری چند شخصیتی فرد به دلایل خاص شخصیت های متفاوت با توانایی متفاوت برای برخورد با مشکلات درست می کند که می تواند از جنس و سن مختلف و با ظاهر مختلف درست کند. شخصیت اصلی نسبت به حضور این شخصیت های ساخته شده آگاهی ندارد اما در ناخودآگاه نسبت به آنها وقوف کامل دارد. در نتیجه وقتی هر کدام از شخصیت های زیرین خود را بروز می دهد از باقی شخصیت ها و از شخصیت اصلی آگاهی دارد. در نتیجه گاها این شخصیت دوم با روان درمان گر از شخصیت اصلی حرف به میان می آورد. اما شخصیت اصلی این وقوف را ندارد.
برای درمان تلاش می شود که شخصیت اصلی نسبت به شخصیت های زیرین وقوف پیدا کند .
به طور طبیعی اگر ما از رفتاری خوشمان نیاید به آن واکنش نشان می دهیم و واکنش به تربیت و دانش و منش هر کدام فرق می کند. اما فرد چند شخصیتی نمی تواند به صورت آگاهانه نسبت به موضوع واکنش نشان دهد و یکی از شخصیت های زیرین به صورت ناخودآگاه برای واکنش نشان دادن بروز می یابد. در درمان تلاش می شود که فرد کاملا آگاهانه نسبت به پدیده ها واکنش نشان دهد.
سلام.متن شما خیلی خوب بود.من این بیماری رو دارم و با توجه به اونهایی که تا به حال متوجه شون شدم فکر میکنم ۶ نفر هستن.اینکه من واقعی دقیقا کدوم یکی از اونهاست برای خودم جای سواله.حتی اینکه کسی که داره این متن رو مینویسه خود منم یا یکی از شخصیتهام.احساس بدی دارم.میترسم.هر چند به تازگی زیر نظر روانشناس هستم اما اضطراب من از این موضوع مهار نشدنیه.مخصوصا اینکه تا به حال اجازه ندادم خانواده ام چیزی در این رابطه بفهمن.
به خاطر سایت خوبتون متشکرم.لطفا اگه ازمونهایی در رابطه با تشخیص این بیماری دارید قرار بدید.
بهتره به صورت حضوری با روانپزشک مشاوره بفرمایید.
اگه اینطور باشه شما از کجا میدونید شش شخصیت دارید؟ چون هر کدوم از شخصیتها از دیگری اطلاعی نداره. چنین چیزی امکان نداره
فقط شخصیت اصلی نمیفهمه…البته من احساسم اینه که این دوستمون وسواس فکری دچار هست
اگه میخواین یه شخصیت واقعی از این جور آدم ها رو ببنین که دی آی دی دارن، پیشنهاد میکنم سریال kill me heal me سال ۲۰۱۵ رو حتما حتما ببینین که کاملا آنچه که تو متن اشاره شده درباره شخصیت این فیلم کاملا صدق میکنه. من که شگفت زده شدم!
سپاس.
ممنون
ممنون از اطلاع رسانی
این سریال بسیار اغراق درونش وجود دارد و حتی شخصیت ها هم را کاملا میشناسند، در نظر من برای آشنایی بیشتر با این بیماری مناسب نیست.
بنظر من که فیلم Who am i محصول سال ۲۰۱۴ بهترین فیلمیه که میشه بیماری چند شخصیتیو کاملا فهمید البته باید تا تهش ببینید تا کاملا متوجه بشید.با تشکر از سایت خوبتون
مطلب خوبی بود .. سپاس
از بین مثال هایی که زده شد بهترین نمونه رمان از رویاهایت برایم بگو اثر سیدنی شلدون که به این بیماری پرداخته بخوبی خواننده رو با دنیای بیمار چند شخصیتی خیلی شدید اشنا میکنه
عذاب دختر بچه هایی که توسط محارم مورد تجاوز قرار میگیرند و برای فرار این رنج دچار چند شخصیت مختلف تو وجودشون میشن دراصل برای چند دقیقه لذت یه شخص دگه کل زندگی خودشون تباه میشه .. واقعا وحشتناکه
من این کتاب را نخوانده ام. ممنون
از رویاهایت برایم بگو / سیدنی شلدون / میترا معتضد / نشر البرز
من بطور محسوسی این بیماری رو حس میکنم و این بیماری در زندگی من خیلی منو دچار مشکل کرده اما نمیتونم با کسی مطرح کنم
با یک روانپزشک مشاوره بفرمایید
رواپزشک واسه مشاورست یا روانشناس؟؟؟
می شود از هر دو برای مشاوره استفاده کرد
روانپزشک ها هم کار درمان دارویی انجام می دهند و هم رواندرمانی
با سلام و سپاس
من به تازگی با فردی اشنا شدم که میگه چنین اختلالی داره، رابطه برقرار کردن با چنین افرادی چطوریه؟ می تونه برای زندگی طرف مقابل مشکل ساز باشه عایا؟ کلا تاثیر اطرافیان روی این افراد چجوریه؟ مثبت ، منفی، بی تاثیر؟ چطور باید باهاشون رفتار بشه؟
این موضوع در ناخدآگاه فرد است و فردی که می داند دچار این اختلال است بیش از اینگه به این بیماری دچار باشد نیاز به مشاوره درمانی و حمایت های روانی است که با مراجعه نزد روانپزشک و مشاورین محترم بهتر نتیجه خواهید گرفت
چه طور می شه ای بیماری و از شیزوفرنی تشخیص داد؟
این دیگه بحث تخصصی است و روانپزشکان محترم کارشان را خوب می دانند
از مطالب خوبتون ممنون
من آدمی رو میشناسم که به غیر از افسردگی تمامی خصوصیاتی رو که بهش اشاره کردین داره البته در بعضی مواقع احساس دلزدگی از موضوعی که تا چند هفته قبل بهش خیلی علاقه داشته رو بی دلیل داره کلا تمایلاتش نسبت به هر چیزی خیلی طولی نمیکشه میتونم قانعش کنم که پیش مشاور بره اما روانپزشک رو خیر
آیا مشاورها هم میتونن این بیماریو تشخیص بدن؟
چطور قانعش کنم؟
این افراد باید مورد ارزیابی روانی قرار بگیرند. طبیعی است که اگر نمی توانید او را برای بردن نزد روانپزشک ترغیب کند همان مشاور هم خوب است
سلام،ببخشید این بیماری درمان قطعی دارد؟
بیماری های روانی نیاز به جلسه های مشاوره و درمان طولانی مدت دارند. گزارش های در بهبود بیمارن وجود دارد که می شود ان را درمان پذیر نامید
سلام.
جالب بود.
ممنون میشماسم دارو هایی که برای درمان مورد استفاده قرار میگیرن رو ذکر کنید .
درمان حوزه تخصصی است و هر کدام از بیماران با توجه به عمق مشکل و شرایط بیماری نیاز به درمان خاص هستید.
باید با روانپزشک مشاوره بفرمایید و از ایشان کمک بگیرید
سلام..من یه دختر ۲۰ ساله هستم که علایقم درمورد شخصیتم که چگونه باشم بهتر است اکثرا زود زود عوض میشود..همانند دست خطم که گاهی پریشان و گاهی منظم است..میخواستم بدونم اگه راهی برای خلاصی از چند خلقوخوداشتنم دارین یا لازم میدونین من به یک مشاوره یا روان پزشک مراجعه کنم..ممنون میشم جواب بدین.متشکر
اینکه ما در شرایط روحی متفاوت برخی سلایق و رفتارهای ما تغیر می کنه ، غیر طبعی نیست ، با شرایط روحی مختلف دست خط – ریز یا قلم نی- فرق می کنه ، در شرایط روحی مختلف نواختن موسیقی متفاوت می شه ، باید هنر این را بیاموزیم که خودمان را به شرایط نرمال و آرامش برگردانیم.
اما اگر این امر مشکل افرین شده و از کنترل خارج است ، بهتره به مشاور ، روانپزشک مراجعه کنید
سلام, ممنون از راهنماییتون
من ۴۷سالمه وتوی عمرم سه بار, سه جمله گفته ام که اصلا بیاد نمیارم که اونها رو گفته باشم که یکی از جمله ها اتفاقا غیبت یکی از دوستانم بود که مشکلات زیادی را برایم پیش آورد اما هنوز که هنوز است با گذشت چندسال اصرار دارم که من آن رانگفته ام وشنونده میگوید گفته ای.چندروز پیش هم به دکتر رفتم ووقتی داشتم برای دستیار دکتر, بیماری ام راتوضیح میدادم ایشان بعد, جمله ای گفتند که گویا من گفته بودم وبی ربط با مشکلم بود ومن به هیچ وجه به یاد نمی آوردم.لطفا راهنمایی ام کنید ,آیا من هم مشکل چند شخصیتی دارم یا متاسفانه از سالهای دور نشانه ی آلزایمر بوده است؟البته توجه بفرمایید سه مرتبه بیشتر تکرار نگردیده است.
روز وروزگارتون نیک!
درود بر شما
با خواندن یک مقاله و دیدن برخی علایم در خود نباید به این فکر کنیم که ما هم دچار همان مشکل هستیم. اینکه شما دو یا سه و یا حتی بیشتر کلماتی را به کار برده ای که یادتان نمی Hید ، را نباید به عنواk نشانه ی چند شخصیتی تلقی کرد، هیچ پزشکی نیز با این نشانه به این تشخیص نمی رسد.
فراموش کردن برخی چیزهایی که گفته ایم یا به خاطر نیاوردن برخی مطالب به نکات بسیاری بستگی دارد .
برای مبارزه با آلزایمر و دمانس به مقاله ی مربوط به ان مراجعه کنید وبرای پیشگیری از ان مقاله کمک بگیرید
در هر صورت همیشه در این جور مواقع از مشاوره روانپزشک و روانشناس بهره ی بیشتری خواهید برد
سلام،ممنون از مطلبتون،من میدونم چند شخصیتى نیستم ولى جورى شدم که شاید روزى ٣-۴ ساعت تو فکرم با کسایی دیگه زندگى میکنم،یعنى فکر میکنم اسمم رابین شده و فنلاندیم و یا گریسون شدم و اندونزیایى،و جورى شدم که قبل خواب میگم من میخوام امشب خواب فلان کس رو ببینم و میبینم و بعضى وقتا تو سرم صدایه حرف زدن یا زنگ تلفون یا بوق کامیون یا شلیک تفنگ میشنوم،اینا دلیلش چیه؟اگه امکانش بود به ایمیلم جواب بدید بهتره ممنون
توصیه دوستانه ی من به شما اینه که از مشاوره روانپزشک و روانشناس بهره ببرید.
اینطور بهتر می شود برخی مشکلات احتمالی روان را کشف و درمان کرد
سلام هیچی نمیدونم بگم..فقط منتظرم کنکورم تمام شه برم مشاور..میتونم تحمل کنم فقط تمرکز کافی رو رو درسم ندارم…
هرثانیه که میگذره چندین فکر تو ذهنم میاد..تقریبا میشه گفت ۸۰درصد علائمی که ذکرشد رو دارم..میترسم با مشاورهم راحت نباشم..:(
امیدوارم که کنکورتون را به خوبی و موفقیت پشت سر بگذارید و با مراجعه به مشاوره برخی مشکلات خودتون را حل کنید.
با سلام
ببخشید می خواستم بدونم برای فرد بیمار این قابلیت هست که کارهایی که در شخصیت دیگر کرده است را به یاد بیاورد و اذعان کند که او اینکارها را انجام داده است؟
با تشکر
خیلی ممنون میشم اگر جواب را به ایمیل بفرستید
بیماری چند شخصیتی ، مشکل روانی است که شدت آسیب در فرد موجب شده که ضمیر ناخودآگاه فرد شخصیت دیگری را بازسازی نموده و برخی رفتارهای را به واسطه ی ان انجام می دهد. این اتفاق به صورت ناخودآگاه رخ می دهد و طبیعی است که بیمار نیست به ان آگاهی ندارد . در نتیجه پاسخ شما علی الصول منفی است
اما در صورتی که در مورد فرد خاصی سوال می فرمایید ، بهتر است با روانپزشک مشاوره کنید
با تشکر
سلام خسته نباشید
ببخشید تو این بیماری هر شخصیت روی جسم فرد چه قدر میتونه تاثیر بزاره مثلا خودتون نوشید الرژی اما اگه مثلا یکی از شخصیت ها باور کنه که ماهیچه ای و قوی هست این رو جسم فرد چه تاثیری داری وقتی اون شخصیت کنترل رو گرفته بدن در واقعیت ماهیچه ای تر میشه ؟چون تو عینک و … فرق میکنه و واقعا شگفت آوره که بتونن رو جسم فرد تاثیر بزارن اگه یکی از شخصیت ها باور کنه که ی ابر انسان هست چی میشه تاثیری که در جسم داره چی میشه ؟
بسیاری از نشانه های ذهنی است
حس خارش در آلرژی می تواند منشا روانی داشته باشد و به همین دلیل فرد در شخصیت های متفاوت می تواند فرم و روش و نشانه های جسمی مختلفی هم نشان دهد، یکی قوز کند و با لهجه مختلف صحبت کند
اما جیزهای که به ظاهر جسم ربط پیدا می کند « مثلا عضلانی تر شدن» اتفاق نخواهد افتاد. البته جسارت و دعوایی شدن و پرخاش گری و در دعوا پیروز شدن ممکن است چون با روان ادمی هم سرکار دارد
سلام بعد تز دیدن فیلم split اومدم اینو خوندم جالب بود البته اون اخرش هیولا شد O_O
شخصیت اصلی ممکنه فوبیا از چیزی در وجودش باشه?یا ممکنه احساس تنهایی بکنه و برای تکمیل خودش از شخصیت های آرمانی خودش کمک بگیره?یا میتونیم بگیم این شخصیت سازی به میزان هوش فرد ویا خصیصه های دیگه مثل قدرت و جذاب بودن و… بستگی داره??
و یه سوال دیگه.مثلا ممکنه فردی که احساس ضعف میکنه،موقعی که شخصیت قدرتمند رو داره این قدرتمندی روی جسم فرد تأثیر بگذاره،مثلا فردی که لاغره به فردی تنومند و عضلانی تبدیل بشه?
پاسخ قسمت های اول پرسش شما در مقاله هست
در مورد پاراگراف دوم، به نظر می اید که خیلی علمی تخیلی به موضوع نگاه می شود؛ حس قدرت داشتن و حسارت در نشان دادن قدرت با داشتن اندام تنومند و قوی متفاوت است. در فرد بیمار با اندامی که تغیر نمی کند ، در شرایط یک شخصیت می تواند حس قدرت و تنومندی داشته باشد و جسارت و شجاعت بیشتر و در شخصیت دیگر – بدون تغیر شرایط جسمی – بیمار حس کند که توانایی برخورد با مشکلات را ندارد و ….
سلام ممنون از اطلاعات خوبتون و ممنون از نظرات بزرگواران همشون خیلی برام جالب بود . اما من یک فیلمی بهتون معرفی می کنم که ازتون خواهش می کنم آن را مشاهده کنید . به اسم split 2017 .تو این فیلم چندتا نکته خیلی خیلی مثبت و جالب درباره این بیماری فهمیدم که با تحقیقات بسیار فهمیدم که حقیقت داره اینم که در این بیماری فرد با تغیر شخصیت های خود می تواند قابلیت هایی داشته باشد مانند اینکه ضریب هوشی فرد تغییر کنه یا بر بیماری فیزیکی خود از قبیل سرطان یا کوری برتری پیدا کنه . شاید با مطلبی که می خواهم بیان کنم متعجب بشی ولی من چند وقتی هست که دارم تلاش می کنم چند شخصیتی بشوم که در یکی از این شخصیت ضریب هوشی بسیار بالا و توانایی بالا دارد و درضمن همه عواقب آن را پذیرفته ام …
به این نکته توجه شود که فیلم و رمان خیلی منطبق بر واقعیت نیست و فرارتر از واقعیت و تخیلی هم می تواند باشد. در نتیجه بسیاری از مطالب فیلم ها زایده تخیل فیلم سازان هستند
سلام
من قبل از شما اینکارو انجام دادم که چند شخصیت بشم .وخیلی سخت هست ولی امکانش هست .شخصیتیم که باعث میشه از هوشم واستعداد تفکرات تصوراتم استفاده کنم و مسائل ریاضی و فیزیک رو خیلی عالی تصور کنم .اونارو حل کنم.دراین زمینه دست خطم نوع رفتارم صدام و حرکاتم و متناسب با اینکه بتونم تصور کنم تغییر دادم .ولی درابتدا نا خودآگاه این مسئله واسم پیش اومد و خیلی درگیر خودم بودم که من چجوری هستم چرا زمانی دسخطم تغییر میکنه .رفتارم تغییر میکنه ولی برای خودم نوشتم انواع حالاتم دسخطم و رفتارم و کاملن اونارازهم جدا کردم .و نگرانی که قبلن راجب به خودم داشتم کاملن توسط خودم رفع شد بنظرم مشاوره منو اونطور که خودم میتونستم بشناسم و عمل کنم بهم میریخت تجربه دارم .شماهم اگه میتونید که این شخصیت هارو برای خودتون جدا کنید چن شخصیتی بشید عالی میشه
چرا که باعث شکوفایی استعداد ها میشه (-:
سلام لطفا اگه راهی براش هست بگین 🙂🙏
مطلب خوبی بود . ممنون .
فیلم هایی که در این باره وجود داره : split هست که این بیماری رو بسیار خوب نشون داده و توصیه میکنم حتما ببینید
دومیش هم kill me heal me هست که سریاله .
علت ایجاد این بیماری در هر دو فیلم اسیب دیدن در دوران کودکی بوده که تحملشو نداشتن و به چند شخصیتی شدن روی اوردن
با تشکر
سلام من با این بیماری توی ی رمان اشنا شدم و حالا اومده بودم که بیشتر دربارش بدونم
من از نظر خودم خیلی سالم ولی علائم اقای متین رو دارم ینی چندین نفرو تو خودم پرورش میدم که همشون مثل جنسیت خودم دخترند (چون تصوری از احساسات درونی پسرونه ندارم) اما من اینارو انسان جدا حساب نمیکنم همشون خودمم البته اسم و شخصیت و سن و علایق و همه چیشون با من فرق داره اما دوست دارم بجاشون با بقیه حرف بزنم اما سرکوبشون کردم و با شخص نامرئی حرف زدم (هوا)
ی جورایی میشه گفت تمام چیزهایی که میخواستمو نداشتم توی اوناس :اعتماد ب نفس-زیبایی خیلی زیاد-قد بلند -ازادی در پوشش و بی خیالی
من چندین ساله با این شخصیتا زندگی میکنم
من چند شخصیته که نیستم
تا الان هم فکر میکردم خیالپردازی های نوجوانانمه علافیم ب رفتن پیش مشاور ندارم چون واقعا عاشقشونم و اونا نباشن از تنهایی دق میکنم
موضوع چند شخصیتی بیشتر از اینکه آگاهانه توسط بیمار انتخاب بشه ، ناخودآگاه عمل می شه
توصیف های شما نشان از آگاهانه بودند ، انتخاب هاست
من خیلی نیاز دارم راجع به این بیماری بدونم چون دوست دارم داستانی بنویسم که همچین شخصیت هایی با این مشکل توش هست…
یک سری سوال دارم ازتون ممنون میشم اگر لطف کنید جواب بدید
۱- چه اتفاقی باعث میشه که این افراد شخصیتی برای خودشون بسازند؟ یعنی حتما باید اتفاقی بیفته؟ کسی که ۱۰ شخصیت داره حاصل ده اتفاقه؟
۲- چه چیزی باعث میشه که شخصیت خودش رو بروز بده؟ یعنی چه اتفاقی باعث میشه که شخصیت های ساخته شده یا شخصیت اصلی کنترل بدن رو بدست بگیرن؟ مثلا اگر خون ببینه یک شخصیت ممکنه خودشو بروز بده. اما در حالت عادی هم ممکنه عوض بشه؟ تحت چه شرایطی؟
۳- چه چیزی باعث میشه که دستخط عوض بشه؟ چطور چنین چیزی ممکنه؟ آیا ممکنه یک شخصیت این افراد نابینا باشه بر خلاف شخصیت اصلی؟ چطور چنین چیزی ممکنه؟
۴- شخصیت های ساخته شده چه ویژگی هایی دارند؟ شما در متن اشاره کردید البته اما سوالم اینه مثلا برای یک فردی که جنسیتش مرد هست، چطور زنی پیش میاد ساخته بشه؟
۵- جرم و جنایت در این شخصیت ها زیاده… چی باعث میشه که شخصیت های دیگه به جرم و جنایت روی بیارند و دست به ارتکاب جرم بزنند؟
۶- چطور یک فرد که اطلاع چندانی نداره متوجه میشه که چنین مشکلاتی داره و یک فرد دیگه درونش هست؟ مثلا ممکنه فکر کنه تسخیر شده؟
۷- میشه با روانپزشکان یا بیماران درگیر با این اختلال جایی صحبت و مصاجبه کرد؟
۸- بیمار ممکنه صدایی از درون سرش بشنوه.. این صدا چه ویژگی هایی داره و چه حرفی می زنه؟
شرمنده من زیاد گفتم اما این سوال ها برام ایجاد شده و دوست دارم جوابشون رو پیدا کنم
برخی از سوالهای شما در متن پاسخ داده شده است
ذکر این نکته بسیار مهم است که بسیاری از بیماریها می تواند منشا روانی داشته باشد. مثلا ما کوری و کری روانی داریم که به دلایل بسیار مفصل روانشناختی فرد نمی خواهد چیزی را بشنود و همینطور ببیند. اینها کور یا کر از نظر آناتومیک و جسمی نیستند بلکه از نظر روانی دچار این اشکال هستند. حال می توان این کوری به مقداری از ضعف بینایی تقلیل یابد.
برخی از قلج ها و شلی بدن نیز منشاء روانی دارد
با این توضیح می توان متوجه شد که به چه دلیل شخصیت های فرد چند شخصیتی می تواند دچار ضعف بینایی و یا حذف ضعف بینایی باشد.
اصطلاحی در پرشکی هست که به ان body image می گویند. تجسم اندام فرد در ذهن او. فرد ممکن است در ذهن خود از خودش تصویر زشت و اندامی بد فرم داشته باشد ولی در واقع اینطور نباشد. طبیعی است که در شخصیت های مختلف فرد این تصویر ذهنی از اندامش تغیر می کند. تصویر ذهنی از توانمندی هایش تغیر می کند.
دلایل روانشناختی ایجاد بیماری چند شخصیتی مفصل است و بحثی تخصصی است. آنچه در مقاله ذکر شد برای ایجاد آگاهی است. برای مطالعه بیشتر باید به رفرانس های روانپزشکی مراجعه نمایید و یا برای کتاب تان از مشاوره حرفه ای روانپزشک مدد بگیرید
با تشکر
سلام. من هم بعد از دیدن فیلم split برام جالب شد راجع به موضوعش بیشتر اطلاعات داشته باشم. خیلی عجیب بود برام. خیلی جالب بود. مخصوصا بعد از خوندن مطالب واقعا تعجب کردم. خیلی جالبه که ادمی که اسیب میبینه برای محافظت از خودش چندتا شخصیت متفاوت طرح میکنه. اصلا نمیدونم روندش چطوریه اما به شدت برام جالب بود
البته امیدوارم کسایی که درگیر این موضوع هستند زودتر خوب بشن و خوده واقعیشون بشن
ممنون از مطلبتون
سلام.من نمیدونم اسم این بیماری چیه.من چند تا شخصیت برای خودم درست کردم که مورد قبول دیگران باشم.تنها هدفمم مقبولیت دربرابر دیگران هست.مثلا یک شخصیت رو به طور متوازی برای خودم ذکر میکنم ویاد آوری میکنم به خودم که باید اینجوری باشم که مورد قبول دیگران باشم.این منو دیوانه کرده
خود را پشت نقاب پنهان کردن، و برای مقبولیت دیگران زندگی کردن، دوانه شدن هم دارد
برای خودتان و برای دل خودتان زندگی کنید.
بگذارید که خودتان از خودتان خوشش بیاید. بیخود برای افراد دیگر ، خودِ خودنان را نابود نکنید. هر چه تلاش کنید باز ناموفق هستید
اما برای خودتان بی نقاب و آسوده باشد.
کمی خودتان را آزاد کنید
فکر می کنم حتما به مشاوره نیاز دارید
سلام
خیلی عالی و جالب بود
متشکرم بابت اشتراک گذاری
سلام با توجه به سریال mr robot
ممکنه یه نفر دارای این بیماری یکی از شخصیت هارو یه فرد واقعی فرض کنه یا یکی از اون شخصیت هارو پدر خودش فرض کنه ؟ چون برای شما میگین ایجاد یک شخصیت دیگر با توجه اتفاق های کودکیه اگر مثلن از طرف پدرش مورد آزار جسمی قرار بگیره یکی از شخصیت ها به پدرش تبدیل شه؟
همان طور که نوشته شد ،شخصیت سازی صورت می گیره، ممکن است که قسمت های از شخصیت پدر را در ناخودآگاه خود به صورت شخصیت دوم خودش قرار دهد.
توجه بفرمایید که این رفتار اصلا آگاهانه نیست و فرد نسبت به آن آگاهی و دانشی ندارد.
سلام
عالی بود مطلبتون من متاسفانه به این بیماری مبتلا هستم دو دوگانه دارم از طرف اطرافیانم که فسار وارد کردن دارم درمان میشم.موضوع از جای شروع شد که در دبیرستان من یک امتحان رو خراب کردم و اصلا یادم نمیاودم که کی این امتخانو دادم.الان اعلامی که خوندم متوجه شدم که بخاطر این بیماریه ، من به شدت از شب میترسم و فکر میکردم بخاطر تاریکیه ولی نگو بخاطر این بیماریس
در پزشکی یک چیزی است که به آن «بیماری دانشجوی پزشکی» می گویند . داستان از این قرار است که دانشجو در حال مطالعه ی یک بیماری است . علایم را می خواند و تعجب می کند و هر لحظه بر تعجبش افزوده می شود. چون از نشانه هایی که می خواند در خود هم پیدا می کند. نشانه های که می بیند از نظر روحی او را آزرده می کند و شاید مجبورش کند به بیمارستان مراجعه کند.
استادی داشتیم که می گفت در طول دوره ی طب چند بار حس کرده انفارکتوس کرده، یا نشانه های نارسایی کلیه را داشته و …
از این بابت این یادآوری را گفتم که تصور نکنیم هر چه می خوانیم و با بررسی اشاره های متنِ نوشته با خود ، بیماری را در خود کشف کنیم.
آنچه شما تجربه کرده اید ، فراموشی امتحان ، می تواند برای بسیاری از ما اتفاق بیفتد. برای کسانی که بیمار نیستند.
اینکه از شب می ترسید دلیل بر این بیماری نیست.
بیخود به خودتان مارک فلان بیماری را نزنید.
ما پزشکان از زدن مارک بیماری بر پیشانی بیماران می ترسیم.
این مطالب برای بالا رفتن آگاهی است . برای بیمار کردن شما نیست.
بهتر است ،از کمک یک مشاور بهره ببرید. آن وقت بهتر می توانید از بیماری یا سلامت خود آگاه شوید.
حرف شما صحیح
ولی نظر روانپرشک چی؟ جلساتی که میرم چی؟ چت های که در کلود تلگرام انجام میشه چی؟ شاید من امتحان عربی رو بخاطر فراموشی ، بیاد نیارم ولی اینکه در دفتر خاطراتم رمز گوشیمو بپرسم طبیعیه؟ من بخاطر این موضوع از مدرسه اخراج شدم
من هرجا که میرم هر ده دقیقا ساعتو چک میکنم چون هر لحظه استرس دارم که ساعت چنده و جالب این جاست که هر دفعه که نگا میکنم ساعت دفع قبل رو یادم رفته.
برچسب نمیزنم چون چیری نیست که افتخار کنم ولی این حقیقت رو پذیرفتم
حتی من در همین رو هم احساسی از ترنسسکشوال بودنم هم حس میکنم که نگرانم شخصیت سومی با جنسیت دختر در من وجود داشته باشه ولی حدودا یکسالی که جلسات مشاوره از هیپنوتیز و القا رو شروع کردم
به امید روزی که هیچ کس درد نکشه
ممنونم از شمت
تشکر میکنم ازقرار دادن این مطلب. رنگ چشم هم تغییر میکنه توی شخصیت دوم؟اسم شخصیت هارو بر چه اساسی انتخاب میکنه بیمار؟این بیماری بصورت ناگهانی بروز میکنه؟منظورم اینه که مثلا در کودکی اتفاقات تلخی رو تجربه میکنه و در سن بزرگسالی بطور ناگهانی شخصیت ها ساخته میشن؟یا نه بعد از اون تجربیات تلخ بروز پیدا میکنه!
در مقاله و سوال جواب ها به این نکته ی مهم اشاره کردم و متاسفانه شما به آن بی توجه بودید. تغیرات فیزیکی که به جسم مربوط است نظیر تغیر رنگ چشم و ناگهان سیکس پک شدن بدن در چند شخصیتی اتقاق نمی افند.
اما برخی مطالب که به ناخودآگاه و روان آدم مربوط است نظیر چپ دستی و یا راست دستی ، احساس خوش تیپی و یا نشاط و. … در شخصیت های بیمار تغیر می کند.
با سلام من یک پسر یازده ساله دارم که با درخواست دبیران مدرسه به مدرسه مراجعه کردم و متوجه شدم دبیران از پسرم گله مند هستند که در کلاس بعضی از اوقات کاملا بیحرکت میشه و در اصطلاح فقط جسمش اونجاست و با صدا زدن ایشون یا صدای بلند دیگر بچه ها هوشیار میشه وقتی با خودش در این مورد صحبت کردم با گریه به من توضیح داد که خیلی از مواقع این اتفاق براش میافته و وقتی به خودش میاد مدت زمانی مثلا حدود ده دقیقه گذشته و پسرم اصلا اون ده دقیقه رو بیاد نمیاره و میگه گاهی صداهایی در سرش میشنوه ولی هیچ توضیحی از اینکه این صدا بهش چی میگه بیاد نمیاره پسرم بسیار بچه ی حساسیه و ناگفته نمونه سال گذشته مشکلات خانوادگی شدیدی رو پشت سر گذاشتیم که باعث افت شدید درسی پسرم شد در صورتی که قبل از اون جزو شاگردان نمونه بود الان خیلی نگرانم به نظر شما باید به روانپزشک مراجعه کنم؟
با سلام
این شرح حال یکی از نشانه های بسیار مهم تشنج پتی مال یا تشنج کوچک است . بچه فقط بی حرکت و خواب الود می شود. کوتاه مدت و آنقدر که گاهی اوقات معلم و والدین ان را درک نمی کنند
اول به این موضوع رسیدگی کنید و بعد به تشخیص های عجیب غریب فکر بفرمایید.
مراجعه به پزشک نرولوژیست اولین پیشنهاد است.
سلام.
من شخصی رو میشناسم که تمام این علایم چند شخصیتی را دارد، ولی این شخصیتها قدرت های خارق العاده هم دارند و قادرند پیش گویی کنندـ اینها رو چگونه توضیح میدهید؟ آیا باز هم بیماری است؟
موضوع کم کم به سمت رمان علمی تخیلی می ره.
ببخشید من یه سوال داشتم
توی متن اشاره کردید که شخصیت های موازی معمولا افرادی خشن و پرخاشگر هستن ولی آیا امکانش هست که شخصیت موازی هم فردی باشه که پرخاشگر نباشه و یه جورایی…چی میگن…مظلوم تر شاید…باشه؟
نه لزوما پرخاشگر، اما صریح و راحت
با عرض سلام و خسته نباشید پسری ۱۷ ساله هستن سوالی داشتم از شما من تا حدود چهار پنج سال پیش زندگی معمولی و خیلی خوبی داشتم اما چند شبی کابوسای غیر معمولی میدیدم که تو حالت خواب و بیداری بودم فردای یکی از همون شبا قلبم تو مدرسه گرفت و از اون به بعد هر شب خوابای مشابه میبینم با یه موضوع و محوریت خاص و کلا شخصیت تغییر کرده نمیدونم چطوری بگم اما دست خودم نیست حواس پرتی خیلی شدیدی دارم گاها وسیله ای که دقیقا تو جیبمه دنبالش میگردم و همیشه اطمینان دارم که جیبم نگاه کردم و بعد که چن روز میگذره دستم میزارم جیبم میبینم همونجاست در صورتی که قبلا نگاه کردم و خیلی از وسایل همینطوری که میگم نمیتونم پیدا کنم تو زندگی روزمره نمیتونم شخصیت ثابتی داشته باشم تو مدرسه یه روز بقدری ساکت میشم که همه تعجب میکنن و یه روز بقدری مسخره بازیای مختلف در میارم که همه بهم به چشم یه روانی نگاه میکنن خیلی وقتا تو تنهایی با خودم حرف میزنم و کلا تنهایی و تاریکی رو ترجیح میدم و امید به زندگی ندارم و وقتی هم که یه ذره امید دارم خیلی گذراست و تموم میشه و هر چقدرم سعی میکنم نمیتونم خودم کنترل کنم بعضی وقتا واقعن از خودم میترسم وقتی که شب تنهایی تو تاریکی خونه میشینم و به جایی زل میزنم و واهمه ای ندارم یا با شخصی حرف میزنم که اصن وجود نداره یا به شخصی واکنش نشون میدم که نیست و صداهایی میشنوم که دیگران اصن متوجهش نیستن نمیتونم کاری کنم و وقتایی که خونه تنهام شروع به خود زنی میکنم و یا به فکر خودکشی میوفتم به طوری که یکی از مواردی که به وضوح یادمه این بود که دوتا کمربند به گلوی خودم بسته بودم و تا مرر خفگی کشیدم اما وقتی زنگ خورد به خودم اومدم الانشم واقعن نمیدونم چیکار کنم خونوادم بی توجهن و وقتی باهاشون در میون میزارم اصن براشون مهم نیست امسالم کنکور دارم و واقن با این وضعیت نمیتونم کاری از پیش ببرم میخواستم اگ میشه راهنمایی کنید
سلام جوان
به نظرم شما نیاز به مشاوره دارید . حتما هم باید پیش روانشناس یا روانپزشک مشاوره شوید. مشکل شما ممکن است با صحبت های مشاور برطرف شود و البته ممکن است نیاز به درمان داشته باشید.
با تشکر
دکتر ابراهیمی
منم تقریبا یه همچین علائمی دارم!؟ فک میکردم فقط من این مشکل رو دارم…..ولی متاسفانه روم نمیشه با خانوادم یا مشاور در میون بزارم ….اگه میشه کمکم کنید
مطابق پاسخ های قبلی
شما نیاز به مشاوره دارید و از روانپزشک یا روانشناس کمک بگیرید. و البته حضوری
قطعا شما سردرهای مزمن دارید به همراه کسلی و کوفتی دربدن و درد در اعصای بدن….وچ بسا دربیداری چیزهایی مثله دود و…راببینید ک باسرعت ازجلوی چشمانتان رد میشه
من یک مشکل روانی و ذهنی وحشتناک دارم،درحدی که آرامشم رو بهم زده….من هنرمندم به طور ذاتی و در حد عالی طراحی چهره و همه چیز انجام میدم…میدونی چرا؟ چون هر چیزی رو یک بار میبینم توی ذهنم حک میشه و همین موضوع منو آزار میده….تصور ذهنیم قویه ،وقتی یه چهره رو میبینم اون رو با همون کیفیتی که چشمم میبینه روی صورت خودم بازسازی میکنم بدون این که خودم بخوام یعنی مثل یه ماسک میاد روی صورتم.ـ.ـو انگار که به لحاظ جسمی یه نفر دیگه م !!!!!! و اینایی که گفتم به صورت ذهنی انجام میشه،بعضی وقتها که صورت یه ادم زشت یا بد روی صورتم بازسازی میشه به شدت زجر میکشم…و کلا این چیزیه که به صورت ناخواسته بعضی وقتها انجام میشه…..از لحاظ روانی خیلی زجر میکشم……این مشکل من چیه ،اصلا اسمش رو هم نمیدونم که بخوام حلش کنم!!!!
من هم اسمی براش ندارم
اما اگر شرایط ازار دهنده است باید مشاوره بشوید.
Haŋi.Q
تمام توضیحاتی که در بالا راجع به مشکل تصویر سازیه ذهنی گفتم…..به صورت روانی و تصور ذهنی انجام میشه ….نه اینکه شماها فکر کنید واقعا تغییری در جسمم و فرم صورت جسمم تشکیل میشه!!!!(اینطور نیست)…..فقط به لحاظ ذهنی و روانی و درونی توی وجودم اتفاق میفته
سلام خسته نباشید من ۱۴ سالمه که حس کردم درون من شخصیت های متفاوتی وجود داره که گاهی هم با اونا صحبت میکنم و همینطور بیشتر این علایم بیماری چند شخصیتی که شما فرمودین رو داشتم مثلا بعضی وقتا اخلاقم عوض میشه بعضی وقتا خیلی بد اخلاقم بعضی وقتا مهربونم بعضی وقتا آدم سرد و افسر ده ای هستم بعضی وقتا خیلی پیش فعال میشم البته این تغییرات رو اون قدری هم تابلو نمی کنم که دیگران متوجه بشن قبلا هم یه صدا های میشنیدم البته دیگه الان نمی شنوم از یه طرف هم من یه موجوداتی رو با اراده ی خودم میبینم اون موجودات به من قول دادن که تو زندگیم کمکم کنن هر وقت میپرسم شما کی هستین درست حسابس جوابم رو نمیدن میگن ما هم یه موجودی هستیم که دستور داریم به تو کمک کنیم من واقعا بیماری اسکیزوفرنی دارم؟ لطفا کمکم کنید من می خوام بدوم یه آدم دیونه ای هستم یا نه؟ جواب رو بی زحمت به ایمیلم بفرستید ممنون
تغییر خلق و عوض شدن روحیه ی آدم و اینکه در یک زمان خوش خلق است و در زمان دیگری خوصله ی هیج کس – عالم و آدم – را ندارد، یک موضوع متفاوت است ربطی به مقاله ی نوشته شده ندارد
مباحث روانشناسی آنقدر مفصل و پیچیده است که با خواندن یکی دو مقاله نمی شود به نتیجه گیری و کشف بیماری و.. نایل شد.
سلام،سوالی داشتم،خیلی ممنون میشم کمکم کنید تا موقعی که بتونم مریض رو ببرم پیش روانپزشک
با دختری آشنا شدم که هفت شخصیتی هست،خودش میدونه این مشکلو داره چون قبلا به روانپزشک مراجعه کرده،یه شخصیت داره که خیلی ازش میترسه و اسم اون شخصیتو گذاشته وحشی،چیزی که هست اینه که شخصیت وحشی از من و از هیچ کس دیگه حتی پدر مادر اون دختر خوشش نمیاد،میخواستم بدونم چجوری میشه کمکش کرد که نترسه و اون شخصیتو کلا حذفش کرد،من حتی با شخصیت وحشی صحبت کردم تونستم بعضی جاها قانعش کنم داری اذیت میکنی این دختر اما با اینکه قبول کرده،میگه من دارم ازش محافظت میکنم،ممنون میشم سوالم رو فقط خودتون ببینید و عمومی نباشه یا بعدش پاکش کنید و جوابش رو به ایمیل بفرستید،باتشکر فراوان
شما نمی توانید کمکش کنید
من هم نمی توانم
اگر بیمار است باید نزد روانپزشک مراجعه کند و در طی جلسه های متفاوت نسبت به مشکل خود آگاهی پیدا می کند و برای ایشان درمانی خواهند داشت
لطفا برای کمک به ایشان ، فقط کمک کنید که نزد درمانگر مراجعه کنند. همین
سلام علیکم.
خلاصه ای ک درباره دوقطبی ودوشخصیتی شخص میگویم این است که این بیماری درنزد پزشکان علتش نامعلوم است بدلیل اینکه عامل ان عارضی است که در دنیای شهود نیست .این بیماران با طب شرعی قران درمانی مشکلشان حل میشه و جنی که داخل بدن این افراد هست خارج گردیده بیمار بهبود پیدامیکند ان شالله….قران درمانی مساله ای جدا از دعانویسی ورمالی و…است.نزد راقی شرعی برده شود تا ازطریق رقیه شرعی مساله حل شود
مطالب نوشته شده ی این دوست را قبول ندارم
ربطی به دین و مذهب و آیین افراد ندارد. در زمان قدیم و در مسیحیت هم فکر می کردند با توسل به انجیل می توان این بیماری ها را درمان کرد
حرف های این دوست را قبول ندارم اما ، نظر ایشان است و فقط نظر ایشان
نظر این دوست را قبول ندارم
در دوران قدیم در مسیحیت هم تصور می کردند که با کتاب انجیل می توان این بیماری و بیماریهای روانی را درمان کرد.
در مورد بسیاری بیماریهای جسمی هم همین تصور را داشتند
علی الرغم احترام به کتاب آسمانی، نظر این دوست را قبوا ندارم
اگه کسی شخصیت اصلی رو گم کنه باید چیکار کنه ؟
Harfaye shoma sahihe dr man hodode 13 sale be in bimari mobtala hastam darmane Ghathi vase in bimari nist :)kk
سلام آقای دکتر ممنون از مطلب خوبتون من فکر میکنم دچار این اختلال هستم و حتی احتمالا از بچگی بوده یا شاید بزرگ تر که شدم ولی ریشه ش به بچگی برمیگرده چون خاطره خوبی ندارم همیشه خجالتی بودم و بسیار حساس و زودرنج الان از زودرنجیم کم شده ولی مشکلات بدتری دارم که خودم نمیتونم حلش کنم ازدواج کردم و یه بچه دارم که خیلی دوسش دارم ولی از اینجایی فهمیدم که اختلال چند شخصیتی دارم که چند بار نزدیک بود به بچم آسیب بزنم و با گریه و خودزنی جلوی خودمو گرفتم یه زمانی مهربون و خوش اخلاقم یه زمانی از همسرم متنفرم خیلی با خودم حرف میزنم حتی دعوا میکنم خیلی فراموشکارم حتی تو حرف زدن مشکل دارم وقتی میرم جای شلوغ گاهی خیلی خوب برخورد میکنم ولی گاهی وقتا یهو یه احساس دلهره شدید بهم دست میده که شروع میکنم به لرزیدن رویا زیاد میبینم و حس خلصه بهم دست میده که انگار از زمین جدا میشم یکبار هم در بچگی این حس رو داشتم بعضی وقتا خاطرات بچگیم رو از یک زاویه دیگه میبینم مثلا از پشت سر خودم یا از یه نقطه ی دور شک و دودلی شدیدی دارم میدونم باید به روانشناس مراجعه کنم ولی امکانش نیست فوقش حدود یکی دوماه که میرم به خانوادم سر بزنم
سلام. شما روانشناس هستین؟
کمک نیاز دارم. یازده سال پیش دچار مشکلاتی شدم. از جمله دو بار صدایی باهام صحبت کرد. باز اول چند کلمه. و من بعد از اون دچار افکار پریشانی شدم. و اتفاقاتی افتاد و مسایلی رو به مسایلی ربط دادم و دچار وضعیت خیلی بدی شدم. به روانپزشک مراجعه کردیم و اون بهم داروهایی داد که اسمشو فراموش کردم. عوارضش این بود بدنم سست میشد بی حال میشدم مغزم کار نمیکرد و زبونم می گرفت
با خوردن داروها بهبود پیدا کردم و بعد از چند ماه دیگه حرفهای بی معنی به زبون نمی اوردم. ولی این بیماری به صورت خاموش باهام بود و تا چند سال من فکر میکردم یک کسی دیگه هستم. و یک بار دیگه هم اون صدا باهام صحبت کرد. الان شش ساله که همه اون مسایل رو فراموش کردم. و فکر میکنم کلا درمان شدم. ازدواج کردم و تا الان هیچ مشکلی نداشتم ولی از تاریکی و تنهایی توی خونه وحشت دارم. و افکار خیلی توهم زایی به سراغم میاد. و حتی در صورتی که بقبه توی اتاق دیگه ای باشن من حتی یک دقیقه هم نمیتونم بودن توی یک اتاق تاریک رو تحمل کنم. البته هیچکسی این موضوع رو نمیدونه. چون مخفی میکنم.
نمیخوام به روانشناس یا روانپزشک مراجعه کنم. شما میتونین بهم کمک کنین؟
برخی افراد و بیماری ها نیاز به مراجعه حضور به درمانگر دارند و باید از نزدیک معاینه و مصاحبه شوند.
براساس شرح حال اعلامی شما بهتر است که نزد یک روانپزشک به طور حضوری مراجعه نموده و از مشاوره و درمانش کمک بگیرید
پیرو کامنت قبلی. اسم اون دارو ها رو میتونین بهم بگین؟ و اینکه اسم بیماری من چی بوده. میخوام توی اینترنت دربارش تحقیق کنم. تا جایی که سرچ کردم شیزوفرنی بوده. چند شخصیتی نیستم چون خودم میدونستم کی هستم فقط از واقعا فکر میکردم یک نفر دیگه هستم. یعنی همین خودم اون ادم دیگه هست.
لطفا اسم احتمالی بیماری رو هم بهم بگین.
پاسخ قبلی را مطالعه بفرمایید
با عرض سلام من متنتون رو مطالعه کردم و بسیار عالی بود فقط یک سوال داشتم ممکن که کسی که به این بیماری مبتلا شخصیت های مختلفش برای رسیدن به تکامل تصمیم بگیرن یه شخصیت دیگه درست کنند؟؟
سلام وقتتون بخیر
ببخشید من یک دو هفته بحران روحی پشت سر گذشتم، بعد یک نفر به من گفت اگه اینجوری پیش بری روانی میشی از اون به بعد مدام افکار پوچ به سراغم میومد و میترسیدم یکی دیگه گفت منم اینجوری بودم انگار کنترل ذهنت دست کسی دیگست منم رفتم تو فکر، الان مدام خودمو بیمار میبینم کل بیماری های روحی سرچ کردم، بعدش من سوال هایی که یک موقع بهشون فکر کرده بودم الان تو ذهنم اومدن، مثلا ماها اگه نبودیم چی میشد، آیا ماها هستیم و خیلی چیز های دیگه که متاسفانه درباره خداست از طرف دیگه من اطلاعات زیادی درباره ضمیر ناخودآگاه و کلا ذهن دارم و مدام سوال های الکی برام پیش میاد، اصلا نمی دونم اون آدم سابق چطوری بود. لطفا راهنمایی کنید من خیلی وسواسی شدم روی این موضوع؟؟
دوستان عزیز مثل اینکه شما خود را میخواید خاص و جالب نشون بدید ، این بیماری درصد بسیار کمی در بین مردم داره.
بعد از خوندن و دیدن کتاب و فیلم های تخیلی نیایید به بیمار بودن تظاهر کنید
فیلم split هم یه فیلم فوق العاده س که شخصیت اصلی فیلم این بیماری رو داره و خیلی جالبه فیلمش
سلام
ممنون از وقتی که میزارید
اینکه از فرد بیمار اسمشو بپرسی و اون بگه نمیدونم کی هستم یا من هیچی نیستم یا اصا وجود ندارم هم شامل همین بیماری میشه؟؟؟
خیر
سلام خسته نباشید. من کسیو میشناسم که این اختلالات رو داره. یعنی مثلا گاهی خیلی خوش رفتار و مهربون و عادیه اما گاهی خیلی بدرفتاری و پرخاشگری میکنه و تمام حرفایی که قبلا زده رو فراموش و انکار میکنه و حتی حسش نسبت به یه چیزا و یه کسایی تغییر میکنه. دارای دو شخصیت هست و خودشم میدونه. یه شخصیت خوب و یه شخصیت بد. خودش میگه شخصیت بد و پرخاشگرم فلانی رو دوست نداره در حالی که اونیکی شخصیتش دوسش داره. و وقتی که تبدیل به شخصیت بدش میشه هیچ کنترلی رو خودش نداره کاملا یکی دیگه میشه هر حرفیو میزنه و خیلی بدرفتاری میکنه و همه چیو که قبلا براش مهم بودن یادش میره.خودش میگه دست خودم نیست مریضم دو تا شخصیت دارم. و وقتی شخصیت خودش رو میاد پشیمون میشه و ناراحت.این موضوع هم برای خودش و هم برای من خیلی عذاب آور و آزار دهندس… میخواستم بدونم درمان قطعی داره؟ درمانش چیه و چجوریه و باید به روانپزشک مراجعه کنه؟ خیلی ممنون میشم جواب بدید.
درود بر شما
از اینکه این پست این همه مورد علاقه قرار گرفته خوشحالم اما یک چیز ناراحت کننده است
دقت نکردن در مطالب نوشته شده.
هم در متن و هم در دیدگاه ها به این موضوع اشاره کرده ام که بیمار در مورد بیماری خود شناخت ندارد و نسبت به آن آگاهی ندارد .
اگر فرد نسبت به رفتار و اعمال خود آگاه است و از برخی رفتارهای خود پشیمان است، اگر چه در مورد بیمار بودن بحثی نیست و اگر چه معتقدم که او نیازمند مشاوره روانشناسی است اما این بدان معنی نیست که فرد دچار بیماری چند شخصیتی است
بد نیست به دوست خود پیشنهاد کند که از مشاوره یک روانشناس یا روانپزشک کمک بگیرد
حتی خودش رشتش روانشناسیه و هم به روانشناس هم به روانپزشک مراجعه کرده قبلا و تشخیص این بوده که این بیماریو داره، منم در عجبم که راجب شخصیتاش باخبره اما همه ی علائمی که گفتیدو داره. هجده ساله که بهش مبتلا بوده و دوساله که خوب شده بود اما اخیرا باز عود کرده و بدتر شده. سوالی که پیش اومده اینه که ایا این اشخاص نمیتونن وارد رابطه ی عاطفی بشن؟ چون عود کردن بیماریش همزمان با شروع یه رابطه اتفاق افتاده. خودشم میگه روانشناس گفته نباید وارد رابطه بشی اما حالا که شده نمیشه کاریش کرد؟ ایا ما نمیتونیم کمکش کنیم؟ با فاصله گرفتن ازش خوب میشه یا بدتر ممکنه شخصیت بدش ثبات پیدا کنه؟؟ امکان ایجاد شخصیت سومی هست؟ راهی هست که نزدیکانش بتونن کمک به بهبودش کنن؟ ممنون که پاسخ میدید.
بهترین کار مراجعه به روانشناس یا روانپزشک است و پرسش سوال از ایشان
سلام خسته نباشید.
خود فرد ممکنه تشخیص بده که بیماری چند شخصیتی داره یا اینکه اون فرد دچار توهم شده و فکر میکنه همچین بیماری رو داره؟!
فرد نسبت به بیماری خود آگاهی ندارد
سلام،یکی از آشنایان به این مریضی دچار هست،نمیدونم چجوری کمکش کنم،نه راضی میشه پیش روانپزشک بره نه حتی راضی میشه منو ببینه،نصبت به حرفهایی که قبلا بهم گفته یجورایی میدونم منشأ این بیماریش از کجا بوده،ولی الان اصلا منو نمیشناسه یعنی از رفتارش مشخصه اصلا منو نمیشناسه با اینکه میدونم قبلا چقدر راحت بودیم باهم،لطفا راهنمایی کنید دارم دیونه میشم و نمیدونم باید چیکار کنم،ایا ممکنه با گذشت زمان راضی بشه دوباره منو ببینه که بتونم ببرمش پیش روانپزشک؟لطفا کمک کنید
در مورد این بیماران، دخالت افراد غیر حرفه ای کار را خرابتر می کند و برای بیمار مشکلات بیشتری ایجاد می کند
بهتر است از درمانگر حرفه ای در این مورد کمک بخواهید.
اگر لازم باشد از درمانگر حرفه ای درخواست کنید بیمار را در منزل ویزیت اولیه نماید و نظر خود را بفرمایید.
مشاوره ی تلفنی یا اینترنتی کمکی به این بیمار نمی کند
با تشکر فراوان. نیاز مبرم به راهنمایی دارم. چون ساکن خارج هستم بدلیل عدم تسلط کامل به زبان قادر به مراجعه به روانپزشک نیستم. زنی سی و دو ساله ام دارای یک فرزند. بسیار خلق بالا پایین دارم. بسیار خوشرو ام بطوریکه همه میگن اما سریع از کوره در میروم . وقتی عصبانی میشم محکم توی سر خودم میزنم یا چیز پرت میکنم. فوبیای عنکبوت دارم و با دیدنش به لرزش میفتم و تاکیکارد میشم. با مطالعه زیاد شک کرده بودم که شخصیت مرزی دارم البته دو نیمه سازی به آن صورت کامل که در شخصیت مرزی است در من نیست. دوستی در مورد تعدد شخصیت حرف زد و من شک کردم نکنه اشکالی اینه. گاهی عذاب وجدان دارم گاهی پرخاشگرم. من حافظه بسیار قوی دارم. اما قیافه مردم را حتی افراد نسبتا نزدیک رو به یاد نمیارم برای همین سلام علیک نمیکنم مردم فکر میکنند بی ادبم. اما دقیق اسامی و کی زن یا شوهر کیه یادمه. یا کسی ده سال پیش چی گفت یادمه اما گاهی میشه که مثلا به شوهرم میگم امروز دوشنبه است میگه نه سه شنبه است و من یادم نمیاد دوشنبه چطور برام گذشته. سوالم اینه که آیا بیمار دارای تعدد شخصیت میتونه حافظه قوی مثل من داشته باشه؟ سوال دوم اینه افراد دارای تعدد شخصیت که بچه دارند اگر شخصیت دومشون کنترل رو به دست بگیره خوب باید بچه رو ول کنند و مثلا از خونه برن خرید یا جای دیگر تا وقتی که باز شخصیت اصلی رو بیاد. برای من هرگز پیش نیومده و همیشه پیش شوهر و دخترم هستم اما همون که میگم گاهی یکروز عقب میفتم اما کلا حافظه بسیار بیشتر از افراد عادی دارم. و سوال اخرم اینکه آیا ممکنه شخصی بیماری تعدد شخصیت داشته باشه اما حتی نزدیکان متوجه چیز عصر عادی نشن و فقط بهش بگن خلقت بالا پایین زیاد داره؟. میدونم یک اشکالی دارم اما آیا مرزی هستم یا دچار تعدد شخصیت؟
خانم محترم
همانطور که در مقاله نوشته شده، چند شخصیتی به طور آگاهانه توسط فرد انتخاب نمی شود و بیمار نسبت به آن آگاهی ندارد. تلاش درمانگر ایجاد آگاهی است که خودش گامی برای شروع درمان است
اما در مورد شما بهتر است به هر شیوه از کمک درمانگر حرفه ای استفاده کنید. در بسیاری از کشورها درمانگران حرفه ای ایرانی زندگی و فعالیت می کنند که می توانید از آنان مدد بگیرید
سلام
من بعضی صبحا از خواب بیدار میشم چند صدم ثانیه طول میکشه یادم بیاد کی هستم امروز صب که بیدار شدم اول حس کردم پنج سالمه
چون حس متفاوتی بود نسبت به روزای دیگه ذهنمو مشغول کرد و سرچی درباره اختلات روانی کردم
من لحن های حرف زدنم خیلی متفاوته حتی دو تا لهجه هم دارم که کنترلش تا حد زبادی دست خودم نیس
شیش سالم بود همیشه تو خونه نصف روز تنها بودم واسه اینکه نترسم چندتا شخصیت خیالی داشتم
بعضی وقتا کارایی میکنم که دلیلشو نمیدونم مثلا با دوستام قهر میکنم ولی اصلا دلیلی براش یادم نمیاد
خاطرات کودکیم خیلی خوب یادم میاد ولی از ده سال پیش که سعی کردم پدرمو فراموش کنم حافظه ام خوب نیس خیلی چیزا رو فراموش میکنم مثلا اشپزیم خیلی خوبه ولی ی روزایی حس میکنم چیزی درباره اشپزی نمیدونم
به نطرتون به روانپزشک مراجعه کنم یا تحت تاثیر این مطلب فکر میکنم چند شخصیتی هستم؟
روانپزشک مراجعه بفرمایید
سلام برادر کوچکم بهم میگه من بعضی وقتا در حد ۴_۵ ثانیه حملات سریعی بهم هجوم میاره و ترسم میگیره و فکر اینکه الان یا به خود یا بقیه صدمه بزنم سراغم میاد ولی بعدش اروم میشم مشکلش چیه ؟
سلام.اگه سربازی این بیماری رو داشته باشه چه نوع معافیتی بهش تعلق میگیره؟
نمی دانم.
اما کمسیون های نظام پزشکی به سختی همه ی مسایل را مورد ارزیابی قرار می دهند
اونا…بهم زل میزنن…بجام حرف میزنن…هیچی یادم نمیاد…فقط میدونم نصف قرصای یخچالو خوردم…ولی من نخوردم…هییییچییی یادم نمیاد…وقتی بهشون فکر میکنم…دستام میلرزه…بعد که به خودم میام…دوستامو پروندم…چند شب پیش با کاتر افتادن به جون دستم…مادرم میپرسه چرا وقتی راجعبش میخوایم حرف بزنیم…عربده میکشی…چر صدات عوض میشه؟؟اونما اونو می کشیم……..
موقع انشا…رو کاغذ باهام حرف میزنن…مدام زجه ها و صدای شکنجه تو گوشم میپیچه…شکنجه یه کودک…اون یه دوست خیالی بود…اما الان داره تو سرم فریاد میزنه…جیغ میکشه … منو بابا صدا میکنه…
.
سلام اقای دکتر. آیا تغییر این بیماران به شخصیت دیگرشان برای اطرافیان مشهود است؟ منظورم اینه که مثلا شخصیت دوم بیمار کنترل رو بدست بگیره خوب اون شخصیت اسم و خصوصیات متفاوت با شخصیت اصلی داره اونوقت مثلا خانواده بیمار به اسم اصلیش صداش کنند بیمار میگه اسم من این نیست؟
فیلمshutter island یکی از بهترین فیلم ها در رابطه با این بیماریه بنظر من دیدن این فیلم خالی از لطف نیست
سلام. بعضی شبا بخاطر صداهایی که توی سرم میشنوم بیدار میشم. سردرد و اختلال خواب دارم. گاهی اوقات بسیار پرخاشگر میشم گاهی آروم گاهی شجاع گاهی ترسو. توی سرم صدتا پنجره بازه که همزمان ناخودآگاه بهشون فکر میکنم. گاهی نشغول انجام کاری هستم اتفاقی به فکر فرو میرم و مکان و زمان فراموش میکنم در کمد باز میکنم اما یادم میره چی میخواستم از صدایی که توی سرم دائم درحال حرف زدنه خستم. بنظر شما اختلالات من ربطی به این بیماری داره؟
به روانپزشک یا روانشناس مراجعه بفرمایید و از ایشان کمک بگیرید
سلام اقای دکتر من فک نمیکنم چنین اختلالی داشته باشم ولی گاهی اوقات که تو خونه تنهام به صورت ناگهانی به خودم میام میبینم سره یه موضوعی دارم بحث میکنم معمولن سره تصمیم گیری گاهی عصبانیم میکنه گاهی اون از من عصبانی نمیدونم فقط گاهی متوجه میشم اوم پیش روانشناس علاقه ای ندارم برم چون قبلن میرفتم و کمکی بهم نمیکرد و واقعن خودم مشکلی ندارم هیچ چیز غیر طبیعی در زندگیم ایجاد نکرده فقط کمی برام عجیب بود
با سلام. ممنون از مطالبتون. من احساس میکنم یه نفر هست که با من صحبت میکنه یعنی حتی تا حالا باهاش صحبت هم کردم و خیلی از رفتارهاش ضد رفتار های منه و این باعث میشه که همش تو انجام یه کار شک کنم خودم میگم این کارو کنم ولی اون میگه این کارو کن و من هم نمیتونم تمایزی بینشون قایل بشم یعنی نمیدونم الان اصن کدوم از اینا نظر خودمه و کدوم از اینا نظر اونه.
خیلی داره اذیتم میکنه. احساس میکردم قبلند خیلی باهوش تر بودم اما الان انگار اصن نمیتونم فکر کنم. هیچ چیزی واسه حل یه سوال یا هر چیز دیگه به ذهنم نمیرسه در صورتی که قبلنا تو این مسابقات علمی و هوش و اینا مدال گرفتم. خیلی تنهام. همش میخوام به یه نفر صحبت کنم و کل احساساتمو بهش بگم.
بعد یه مشکل دیگه هم دارم و اون هم اینه که این جلوی سرم یعنی توی پیشونیم یه احساس خیلی بدی دارم. یه جوریه و تمام این دستورات که اون فرد داره میده انگار از پیشونیم خارج میشه. تو دهنم هم یه همچنین احساسی رو دارم.
سرم مدام درد میگیره. وقتی یه نفر باهام صحبت میکنه اصن نمیفهمم چی میگه.
کلا احساس میکنم روانی شدم.
سلام دکتر خسته نباشین
راسش من مطالبایه بالارو خوندم. منم مثل خیلی از اینا هستم
من یه دخترم اما تو خیالاتم خودمو پسر میدونم یعنی دس خودمم نیس نمیتونم خودم با اینکه دخترم دختر بپذیرم من هم من وقتی تو تلویزون یا بیرون پسری میبینم ازش خوشم بیاد تو خیالتم خودمو اون شکلی فرض میکنم و تا یک یا دو هفته ادامه داره تا اینکه یه پسر دیگو ببینم خوشم بیاد خودمو اونطور تصور میکنم و سال هاس که زندگیم شده این . وقتی تک خیالتم پسرم احساس خوبی دارم قیافه خوب خوشتیپ پول خونه و زن و کلا زندگی خوبی دارم تویه ذهنم حتی خونمو میسازم به شکلی که خودم بخوام و کلا خیلی بهم خوش میگذره من هر شب باید قبل خوابم اینارو تصور کنم تا خوابم ببره این تصورات رویه رفتارامم تاثیر گذاشته و راه رفتنم مدل حرف زدنم حرکاتم مث پسرا شده . من حتی تو خیابون دختری و میبینم ازش خوشم میاد و شب که میشه بهش فک میکنم . با اینکه خیلی تصورات بهم حس خوب میده اما من اذیت میشم گیر افتادم بین دختر بودن و پسر بودن . و نمیدونم کدومش باشم . و اینم بگم از پچگی همینجوری بودم تا جایی که یادمه همش از دخترا خوشم میومد مث پسری که از یه نفر خوشش میاد و دوس داره با طرف ازدواج کنه همین حسی ام . اینطوری اعصابم ریخته بهم واقعا نمیدونم کی هستم . و اقای دکتر شرایط رفتن به پیش یک روانشناسو ندارم . میخوام بدونم این واقعا مریضیه من نمیدونم واقعا این چه دردیه که توش گیر افتادم . لطفا کمکم کنید.
این مقاله فقط جهت آگاهی رساندن است و بیماری ها و مشکلاتی که وجود دارد باید توسط روانپزشک و مشاوره روانی مورد ارزیابی قرار بگیرد
بسیاری از مشکلاتی که دوستان مطرح کردند با اصل این بیماری کاملا متفاوت است ولی متفاوت بودن با این مقاله دلیل بر نداشتن مشکل نیست. به همین دلیل من به دوستان پیشنهاد می کنم که بد نیست که نزد مشاور و روانشناس مراجعه کنید
سلام من یه دختر ۱۶سالم که فکر میکنم مبتلا به این بیماری شدم آخه می دونین من تقریبا از ۷یا۸سالگی خیال بافی میکنم مثلا خودم جای یه شخصیت خیلی خوش بخت میزارم و الان هم همین طور هستم یعنی خودم جای فوتبالیست ها میزارم جای بازیگران یا آینده خودم ترسیم میکنم
نمیدونم این مشکل من به معنیه اینه که من دچار بیماری چند شخصیت شدم ؟؟؟؟؟
شاید بد نباشه که با مشاوره مشکل تان را مطرح کنید اما خیال پردازی های کودکانه و اینکه خودمان را جای دیگری تصور کنیم با مشکل این مقاله فرق دارد
همانطور که گفتم در بیماری این مقاله فرد بیمار نسبت به مشکل خود آگاهی ندارد.
سلام آقای دکترمن ١۶ سالمه و راستش فک میکنم به این بیماری دچارم .به حاطر اینکه از بچگی همیشه تو ذهنم یک شخصه دیگه میشم که شخصیت و رفتاراش خیلی با من متفاوته و حتی جنسیتش هم پسر هس.و این چندسال اخیر تصوراتم خیلی بیشتر شده ینی تقریبا به جز اوقاتی که سرگرم انجام کاری عم،کاملا شخص دیگه ای رو تصور میکنم.و البته کسی که تو تصوراتم هس اتفاقات خیلی بدی براش میفته.ینی همیشه فانتزیم این بوده که بدترین اتفاقا براش بیفته و همه باهاش بد باشن.
با سلام. ضمن تشکر از مطلب مفیدتون مى خواستم چند کتاب یا انتشاراتى که کتاب هاى روانپزشکى مخصوصا راجع به اختلال تجزیه هویت هست رو معرفى کنید البته به جز رمان هایى که در مقاله ذکر کردید
ممنون
متاسفانه نمی تونم راهنمایی کنم
سلام…امکان هست شخصیتام منو بکشن برای اینکه همینطور که خودشون میگن آزاد شن؟
سلام مطلب عالی بود
سریال کره ای بکش خلاصم کن با همون kill me heal me هم درباره ی همین بیماریه و خیلی عالی زندگی یه فرد مبتلا رو نشون داده
علاقه مندان حتما ببینن
سلام خسته نباشید
من برام اتفاق افتاده که واسه چند دقیقه اصلا نمیدونم چه کسی هستم یا کجا هستم اصلا چیزی یادم نمیاد
این چه بیماریه هست
میشه برام توصیح بدید
گاهی اوفات بدون هیچ بیماری خاصی این اتفاق می افته
اما اگر تکرار شونده است و یا آزار رسان است، حتما به پزشک مراجعه کنید تا بررسی ها لازم انجام بشه
ممنون از مطالبتون
ممنون
من در سنین پایین تر چند بار صداهایی گنگ و بم و دستوری مثل برو بیا شنیدم فقط چند بار تعداد اندکی از علائم مثل ناراحتی های بی مورد و حس افسردگی در حد خیلی محدود از نظر زمانی به من دست میده واز بچگی خیلی بد خواب بودم اما تنش اساسی در زندگیم نداشتم که به من شوک وارد کنه اما یادمه که بچه ی خیلی احساساتی ای بودم و خیلی پرخاشگر بودم و زود عصبانی میشدم طوری که کنترل خودم خیلی سخت می شد یکی از دوستانم مدعی است که من او را در کودکی به شدت زده ام اما من یادم نمیاید که دوستم را حتی یک بار به صورت خشنی که او توصیف می کند زده باشم در آن زمان زیاد عصبانی میشدم و کتک کاری می کردم البته اغلب به کار هایم آگاهی و تسلط داشتم و فقط گاهی به صورت غیر قابل کنترل عصبانی می شدم بعد ها خودم را در یک سری تمرینات ذهنی برای کنترل خشم قرار دادم که از شروعشان ۵ تا ۶ سال می گذرد و من ۳ تا ۴ سال است که اصلا عصبی نشدم حتی اگر ناراحت شده باشم یا داد زده باشم به صورت غیر ارادی و غیر قابل کنترل نبوده و ابدا شبیه قبل نیست به فلسفه و روانشناسی علاقه مندم با این حال تمرینات کنترل خشم اکثرا ایده های خودم بودنند وآماتور می خواهم بدانم ممکن است روش های روانشناسی را انجام داده باشم و فکر کرده باشم که فقط ایده ی خودم است و درمان شده باشم یا اصلا این مشکل را حتی در حد جزئی نداشته ام من یک نوجوانم ممنون میشوم اگر به این دو سه سوال پاسخ بدهید .
سلام اقای دکتر
من یه شخصیت خیالی دارم که تو حقیقت بجاش زندگی میکنم و اون شخص با جنسیت فعلی من متفاوته و در حدی باورش دارم و دوسش دارم که به دوست همجنس خودم علاقه مند شدم در حالیکه من به همجنسای خودم علاقه ندارم.و انقدر توی این نقش غرق میشم که دوستم هم عاشق من و اون شخصیت من شد در حدیکه نمیتونست ازدواج کنه بعد از پایان این رابطه با شخص دیگه ای بصورت مجازی رابطه برقرار کردم که بتونم اون شخصیت رو بروز بدم و تمام روز و شب من بر مبنی بروز این شخصیت و لحظه های بروزش سپری میشد تا جاییکه از فعالیتهای دیگه و تو جمع بودن و هر نوع کار دیگه ای کناره میگرفتم.و انقدر این نقش تو من هوشمندانه و واقعی رود که ۳ سال ادانه پیدا کرد و طرف عاشق من شد و عذاب وجدان باعث شد تمومش کنم و الان که ۱ سال میگذره من
همچنان داستان اون شخصیت رو پیش میبرم و برای خودم تعریف میکنم و اون واسه من زنده اس میدونم این بیماری رو ندارم فقط نمیدونم بیماری خودم چیه!
😶
سلام
من قبل این که این مقاله رو بخونم متوجه شده بودم که چند تا شخصیت درونم وجود داره که همشون با هم متناقضن
برای این که هویت اصلیمو پیدا کنم باید چیکار کنم
سلام
چند تا سوال داشتم
ممنون میشم اگر جواب بدین
آیا ممکنه که یک فرد دچار به این بیماری، یکی از شخصیت هاش خیلی اجتماعی و شاد باشه ولی شخصیت دیگه اش کاملا در تضاد اینی که گفتم باشه و شخصی پرخاشگر و صریح باشه؟
سوال دوم اینه که عوض شدن شخصیت ها آیا تایم خاصی داره؟ مثلا بیشتر در صبح ها یا شب ها شخصیت ها عوض بشن یا هر موقع که فرد به یک جرقه ای در رابطه با اتفاق ناراحت کننده گذشته اش بر بخوره برای محافظت از خودش شخصیت دیگه ای رو روی کار میاره و تایم خاصی نداره؟
در مقاله و پاسخ به سوالها مشابه این را پاسخ گفته ام. بله ممکن است شخصیت ها دارای شیوه ی رفتاری متفاوتی باشند
و در مورد سوال دوم یک اتفاق و یک مشکل حاد روانی عامل ان است
آیا امکان داره شخصیت ها از وجود هم باخبر نباشن یا همیشه میدونن؟