بیست و چهار روز سفر در اروپا قسمت اول

جمعه ۲۷ تیر ۹۳  -عبور از مرز ایپسالا

صبح بعد از جا دادن چمدان ها و خوردن صبحانه و آخرین استفاده ها از اینترنت هتل برای برقراری تماس با خانواده، اتوبوس سواری آغاز شد. باید به سمت مرز ایپسالابرویم . سه راهنما خودشان و توانایی هایشان و سابقه فعالیتشان را معرفی کردند. ماشاله همه پر وپیمان است و همه صاحب تجربه. آقای خدابخشی کوهنوردی توانا با سابقه خوب ایران گردی و همسرش محبوبه خانم ملکی هم دارای همان سوابق. برنامه ی ایرانگردی این دو در تلوزیون روزهای چهارشنبه صبح پخش می شود . آقای داود شمالی هم که با آنکه خلبان بازنشسته است در حال تحصیل در دوره چهانگردی است و زبان چینی می خواند. ماشاله به این اراده.

تا مرز ایپسالا باید ۲۵۵ کیلومتر را برانیم. در سمت چپ ما دریای مرمره خودنمایی می کند. و کوه و درختان سرسبز هم در مسیر دیده می شود. ترکیه کشوری است که جمعیت غالب آن مسلمان است. اگر چه دین از سیاست جداست اما مسلمان بودن موجب می شود طهارت مردم دارای اهمیت باشد. که در رستوران بین راه و پارکینگ ها از دستشویی ها آن را می شود فهمید. اما ما به سمت کشورهای می رویم که تمیزند اما  تعریفی از طهارت مانند مسلمانها ندارند به همین دلیل اولین سورپرایز آقای شمالی ،راهنمای تور که سالها خلبان شکاری بوده و شاهد عینی  شعر حضرت سعدی است که « بسیار سفر باید تا پخته شود خامی» را در اتوبوس  حوالی مرز ایپسالا دریافت کردیم. ظرفی که در حالت عادی برای آبیاری گل های آپارتمانی کاربرد دارد اما اینجا می توانست آفتابه سفری قابل حمل و تاشوی بی نظیری باشد. باید سفر به نیمه بمی رسید تا ما از ارزش این شی گرانبها خبردار شویم !

مرز ایپسالا یونان

در مرز ایپسالا از کشور ترکیه خارج شدیم چند صد متر رانندگی کردیم و کمی آن طرف تر باید به کشور یونان وارد می شدیم. برای گفتن، همین یک جمله کفایت می کند، اما در عمل همین یک جمله ،یکی دو ساعت وقت می برد. مامور مرزبانی یونان دم در ماشین ایستاد و پاسپورتهای ما را یکی یکی گرفت با خودمان مطابقت داد و ما از ماشین خارج شدیم تا او کارهای بعدی را انجام دهد. تا او اصالت ویزا و باقی چیزها را کنترل کند ما هم بارها و چمدانها را منظم کردیم که سفر بی عذاب باشد. در مرز از خالی کردن بارها می ترسیدیم. برای اینکه قاچاق انسان شایع است. اما آنها از ابزار های مدرن استفاده می کنند. دستگاهی را به ماشین وصل می کنند که امواج قلبی و یا حرکات موجود زنده را می فهمد و با این روش ماشین از مرز خارج می شود .آدم ها هم کنترل شدند  بر روی پاسپورت ها مهر ورود به یونان خورد و بدین ترتیب ما ساعت هفت و چهل دقیقه عصر در کشور یونان بودیم.

اولین تجربه دستشویی بین راهی اروپایی را تجربه کردیم. بسیاری از هم سفران به توالتهای بین راهی کشور خودمان ،هزاران بار رحمت فرستادیم و بسیاری دیگر صبر پیشه کردیم تا جایی تمیز تر را کشف کنیم. واقعا تعجب کردم. مرز یک کشور و ورودی به درون یک کشور با دستشویی و توالتش به معنی واقعی زیر سوال رفت.

پرچم یونان و اتحادیه اروپا بر روی مرزبانی است. بر اساس تجربه مدیران تور باید انتظار گرمای هوا را  می داشتیم اما حضور ما در این کشور ، هوای اینجا را دگرگون کرده است، هوا ابری است و در آخرین لحظه باران ما را به درون اتوبوس فراری داد. بارش رحمت الهی و حرکت ما همزمان بود. در یونان می راندیم به سمت تسالونیکی. باید ۳۵۰ کیلومتر را در کنار دریای اژه برانیم.

جاده کوهستانی اما مطمین بود. در سمت چپ دریا و سمت راست کوه پوشیده از درخت و جنگل. حس خوب بودن در محیط شمال به من دست داد.  در طرف چپ جاده دریای اژه و کشتی ها و جزایر فراوان یونان قرار دارد. هنوز همه مسافران به اندازه کافی با هم اخت و آشنای نشده اند. البته  برخی از مسافران ، آشنایی قبل با هم دارند و به صورت گروه سفر می کنند و برخی هم زوج های هستند که مثل ما اول باری است که این تور را انتخاب کرده اند. اما آنچه مسلم است همه این افراد ، گشت و گذار را در اولویت مهم زندگی شان قرار داده اند.

در مسیر زیبا بین کوه و دریا جلو می رفتیم . فیلمی پخش می شود و از یونان و تاریخ آن چیزهایی  زیادی می شنویم.  هوا تاریک شه بود که در پارکینگ بین راه ایستادیم تا هوایی عوض کنیم و کش و قوسی به بدن بدهیم. شام هم نان و پنیر و هندوانه -در بین درختان و هوای شرجی و خوب – نوش جان کردیم . همه ی این مواد از ایران همراه ما آمده است و مزه خوراکی های ایران را دارد. بعد از رفع خستگی و خوردن شام ، سوار شدیم و تا تسالونیکی راندیم تا شب را در هتل Aegeon سپری کنیم. تا اینجای سفر، در راه بوده ایم و اولین بازدید خودمان را فردا در تنگه ترموپیل انجام می دهیم.