دو شنبه ۳۰ تیر و سه شنبه ۳۱ تیر معبد دلفی و کشتی کروز
یونانی ها مردمان جالبی بودند. فکر می کردند دلفی مرکز عالم است. معتقد بودند که زئوس خدای خدایان برای کشف مرکز عالم دو عقاب را دو سمت رهسپار کرد و این دو در مکانی که امروز برای دیدارش رهسپار بودیم به هم پیوستند و نتیجه گرفت که دلفی مرکز عالم است. داستان دیگری هم هست که از آن بامزه تر. پیشگویی به پدر زئوس – کرونوس- فهمانده بود که فرزندش او را خواهد کشت و به همین دلیل تا زئوس دنیا آمد قصد کرد او را ببلعد. همانطور که دیگر فرزندان خود را بلعیده بود. همسرش که از داستان آگاه شد، سنگ سیاهی را قنداق پیچ کرد و به جای فرزند نو رسیده ، به خورد همسر داد. او هم خیالش راحت شد اما بعد ها زئوس که زنده بود توانست پدرش را شکست دهد. معجونی به کرونوس داد و او علاوه بر برادران و خواهران دیگر زئوس سنگ سیاه را استفراغ کرد. سنگی سیاهی که امفالوس نام دارد و در مرکز عالم فرود آمد. جالب این که برادران و خواهران زئوس هم زنده بودند
۱۸۰ کیلومتر راندیم به سمت دلفی، رفتیم تا معبد آپولو خدای پیشگویی و آمفالوس و آمفی تاتر و یکی از مراکز بازی های المپیک را ببینیم. از کوه بالا رفتیم و آرام و صبورانه به آمفی تاتر آکوستیک رسیدیم. شکوهی دارد که با حضور در مکان قابل درک است. از محل تماشاچیان به راحتی همه حرف های بازیگران شنیده می شد. در آن زمان که نه بلندگویی بود و نه…
معبد آپولو که جایگاه باکره دوشیزگانی بود که حرفهای فرشته پیشگو را برای مردم می گفتند. ترکیبی از شعر و راز و هجاها که یک راهب آن را برایشان ترجمه می کرد و می شد پیشگویی ها. حرف های دو پهلویی که از هر طرف تعبیر شود به نفع معبد بود. از این راه چه هدایای بی نظیری به معبد رسیده است! تندیس ها و قربانی ها و معابد. مدتها مردم راه بسیار می آمدند تا از شنیدن پیشگویی ها بهره ببردند ،تا زمانی که ناگهان رابطه فرشته با معبد قطع می شود و دیگر پاسخی به درخواست مردم داده نمی شود .
از بالای کوه چشم بچرخانی خلیج کورنیس را می توانی ببینی و چشم اندازی زیبای که از آن بالا وسوسه ات می کند بنشینی و تماشاگر زیبایی ها باشی اما ما باید به سمت بندر پاترا برویم و کشتی کروز نمی توانست منتظر ما بماند.
با خودم گفتم ای کاش یک نفر از ما نقش کاهن و پیشگو را بازی می کرد و دیگران از او پیشگویی می خواستند. بازی بامزه ای می شد. از معبد پایین آمدیم و با خوردن خاکشی خوشمزه ای جان تازه کردیم. به گردشگران دیگر هم دادیم . یک نفر در حال توضیح دادن بود که نوشیدنی گوار چگونه درست می شود. مانده بود خاکشی را چه ترجمه کند . واقعا کار سختی را به عهده گرفته بود.
در جاده پر پیچ و خم و پر درخت و کوهستانی راندیم تا به بندر برسیم. انگار در جاده هراز می رانیم. طبیعت زیباست. کمی جلوتر و برای ناهار در کنار دریا در جنگل کاج ایستادیم تا غذایی بخوریم . از آب دریای آدریاتیک توتیای چسبیده به سنگ را به سختی جدا کردیم تا همراهان این موجود را با چشم خود ببینند. کوچک با تیغ های فراوان.
از روی پلی که بر روی دریا گذر ماشین ها را سهل می کرد رد شدیم تا بندر پاترا رفتیم که کشتی کروز و شب را بر روی دریای آدریاتیک، تجربه کنیم. از دلفی تا بندر پاترا ۱۲۲ کیلومتر است. پنج و ربع عصر بود و با بلیط در دست در کشتیرانی بودیم و در حالی که حرکت کشتی ساعت شش بود و فری شاپ هم کنار که وسوسه کننده خرید است. اما با اصرار ماموران به سمت کشتی رفتیم تا سوار بر کشتی شویم. کشتی مربوط به شرکت Minoan بود. داخل شدیم و رسپشن کشتی مثل رسپشن هتل کلید اتاقهایمان را گرفتیم وبه سمت اتاق – کابین کشتی – رفتیم.
آیا کسی داخل اتاق می ماند ؟ همه بر روی عرشه بودیم و از دیدن دریا و جزایر لذت می بردیم. ما روی عرشه بودیم که از بلند گو کشتی صدای آشنای با زبان شیرین فارسی می گفت که گروه شاد و شاد آقای بخشی برای شام به اتاق فلان بروند. شاهکار آقای شمالی که همه را خوشحال کرد. نه اینکه زمان شام را اعلام می کرد بلکه به خاطر اینکه در کشوری بیگانه که از بلند گویش آلمانی ، فرانسه ، انگلیسی ، اسپانیای و یونانی می شنیدی فارسی پخش شد و چه شیرین است این قند پارسی.
شام حلیم خوردیم. هنوز در ماه رمضان هستیم. اگر چه در سفریم و روزه بر مسافر واجب نیست اما حلیمش را که می توانیم بخوریم. البته برخی هم ترجیح می دادند بر روی کشتی غذای دریایی نوش جان کنند. بعد از شام تا دیر وقت بر روی عرشه نشسته بودیم. با همدیگر آشنا شده بودیم و بیشتر همدیگر را درک می کردیم. آواز می خواندیم و به شکرانه نعمت سلامتی دست افشان و پاکوبان بودیم. مهم نیست پارسی یا ترکی بدانی یا نه. موسیقی زبان بین المللی است و آواز هم موسیقی است. در حالی که ما می خواندیم( ترکی و فارسی) چند آلمانی و ایتالیایی پیش ما نشسته بودند و همچون ما از معجون ترانه ها نشئه شده بودند. تا آخرین لحظه با ما ماندند، در حالی که کمی آن سوی تر از یک بار می توانستند جرعه ای از شراب زمینی بنوشد ترجیح دادند از شراب موسیقی و ترانه نوش کنند.
برخی در کابین خوابیدند و برخی تا صبح بر روی عرشه بودند. صبح هم برای طلوع آفتاب بر روی عرشه بودند. اما از بد حادثه آسمان ابری است و بیرون آمدن خورشید از آب نامعین بود.
روز نو شد و ما همچنان بر کشتی نشسته ایم. هوای خوبی است . ناهار حلیم بادمجان با سیرداغ فراوان و پیازداغ و کشک و نعنا داغ توی کشتی فوق العاده بود. از اتاف آقای خدابخشی و خانم ملکی غذایمان را گرفتیم. با ظرف غذا در دست توی کریدور کشتی می رفتیم تا به اتاق خود برویم. توی کشتی برخی اتاق داشتند و برخی توی راهرو درون کیسه خواب خود خوابیده بودند. هر کسی به فراخور توان مالی خود سفر می کند. هدف عبور از این دریا و رفتن به ایتالیا است . گروه ما اتاق با چهار تخت دارد که پنجره ندارد. برخی از همین مسافران شاید اتاق دو تختی بدون پنجره دارند . شاید برخی اتاق های با پنجره. هر چقدر پول بدهی آش می خوری
بعد از ناهار باز روی عرشه بودیم تا ساعت پنج که از بلند گو اعلام کردند اتاق ها را تحویل بدهیم. همه وسایل را از اتاق ها خارج کرده و در سالن کنفرانس رسپشن هتل گذاشتیم. برخی تا نزدیک شدن به بندر آنکونا -مربوط به کشور ایتالیا -بر روی عرشه ماندیم تا زمانی که دیگر باید از کشتی خداحافظی می کردیم. حدود هزار کیلومتر بر روی دریای آدریاتیک طی کرده بودیم تا خودمان را به ایتالیا مهد زیبای و هنر برسانیم.
از بندر آنکونا در جوار دریای آدریاتیک و در عرض ایتالیا از یک سمت چکمه ی کشور ایتالیا ۳۰۵ کیلومتر راندیم تا به آن سمت چکمه برسیم و در رم و همجوار دریای تیرنی باشیم . شب در هتل domus pacis مجموعه ای زیبا اما کمی بیرون از مرکز شهر اقامت کردیم و برای نبرد فردا آماده شدیم.
باسلام وعرض ادب محضر دوست گرانمایه
سفرنامه شمارا خواندم وحس خوبی درمن ایجاد شد .
خواستم ازشما تشکر کرده باشم ازخداوند متعال سلامتی وتندرستی برای شما وخانواده محترم آرزومندم.
درود بر شما
سپاس فراوان از شما دوست گرامی
سلام و ارادت به حضور استاد ارجمند و گرامی .
با تشکر فراوان از همه توضیحات شما در قسمت اول .
قسمت دوم هم بسیار مفید بود .
من از تواصیف سفرتان که بسیار خوب و آموزنده است بسیار استفاده کردم .
برایتان موفقیت و سلامتی آرزومندم .
خوشحالم که سفرنامه برای شما کاربردی بوده است
سلام سفرنامه خوبی بود من ئر مورد کارت ایکوموس سوال داشتم که شنیدم برای ورود دیگه نیازی به صف ایستادن نیست درسته؟ و البته نتونستم لیست جاهایی رو که پوشش میده رو پیدا کنم شما این اطلاعات رو دارید
با درود به شما
برای اطلاعات بیشتر از ایکوموس می توانید از سایت ان استفاده کنید
http://www.iranicomos.org
با تشکر از سفر نامه جالب شما و اطلاعات مفید
جسارتا هزینه ی گندولا ها بین ۸۰ تا ۱۰۰ یورو به ازای هر قایق هست نه هر نفر …