شنبه ۲۸ تیر ۹۳ تنگه ترموپیل
داریوش کبیر سودای فتح یونان در سر داشت اما نتوانست کار را تمام کند اما خشایار سودای پدر را با جنگ های با یونان پیش برد. یکی از این جنگ ها در تنگه ترومپیل ۳۰۸ کیلومتری تسالونیکی اتفاق افتاد. خشایار با لشکر متحد اسپارت با فرمانده ای لئونیداس جنگ می کند و او را شکست می دهد. اتفاقی که ۴۸۰ سال قبل از میلاد رخ داد و ما امروز آمده ایم اینجا تا شاهد پیروزی لشکر ایران باشیم. فیلم سیصد از روی این نبرد ساخته شده است و البته با برداشت آزاد از نوشته های مغرضانه مورخ یونانی هرودت.
در روزگاران قدیم این منطقه باتلاقی بوده و فقط مسیر باریکی برای عبور پیاده و لشکر وجود داشته است. در یک سمت کوهی که امان نمی داد تا هیچ لشکری عبور کند و یک سمت باتلاقی که امان از لشکریان می گرفت. اما امروزه دیگر از باتلاق اثری نیست . امروزه دیگر آن شکوه پیروزی دیده نمی شود. اگر از جغرافیای زمان جنگ اینجا اطلاع نداشته باشی و به جغرافیای امروز نگاه کنی با خودت فکر می کنی چه چیز اینجا اهمیت داشته که لشکر اسپارت و فرمانده باهوشش این مکان را برای دفاع برگزیده است . اما با دانستن جغرافیای زمان جنگ اهمیت این تنگه و هوشیاری فرمانده اسپارت و ارزش جنگاوران ایرانی را می توان درک کرد. انگار بخواهی از گلوگاهی که فقط اندک تعدادی از سربازان می توانند بگذرند ، محافظت کنی. هر دو دشمن جنگاور و هوشیار بوده اند ولی در انتها پیروزی نصیب لشکر ایران می شود.
در کنار مجسمه ی لئونیداس ماندیم و با مردی که نیزه در دست دارد اما جامه ای به تن ندارد عکس گرفتیم. تا لشکر تدارکاتی جنک غلبه بر شکم ، صحنه کارزار را آماده کند ، ما به سمت بقایای قلعه ای در آن سوی جاده رفتیم. از قلعه فقط پایه ای مانده است و دیگر هیچ. آیا فقر یونان عاملی است که در اینجا بازسازی خاصی صورت نگرفته است؟یا یونانی ها تعمدا تلاشی برای بازسازی نکرده اند تا ارزش پیروزی را زیر سوال ببرند ؟؟!!
قرمه سبزی و پلو برای ناهار خوردیم همراه سالاد کلم و خیار و گوجه . کنار درخت ،دست فروشی عسل محلی و سیب و گلابی و شراب انگور می فروخت. از گیاهان محلی آویش و چای کوهی با گل های بنفش رنگ که در ایران دیده ام و چای کوهی یونانی با گل های زرد رنگ هم به فروش می رساند. زیتون در روغن زیتون هم داشت. عسل محلی خریدیم تا مزه عسل یونان را چشیده باشیم. ناهار را نوش جان کرده و ظرف ها را شستیم و اماده بازگشت شدیم. وقتی ما به محل نبرد رسیدیم یکی دو اتوبوس آماده رفتن می شدند و وقتی تنگه را ترک می کردیم یک اتوبوس توریست برای دیدار لئونیداس آمده بودند تا از او بخاطر شکستش دلجویی کنند .
مرد و زنی دیدیم که پیاده با کالسکه ای همراه می آمدند. از آلمان حرکت کرده بودند . همینطور پیاده سفر می کردند. چه شاد و خوش بودند. با خودم فکر کردم ما در سفر کردن چقدر سخت گیریم.
خسته از نبرد به سمت آتن راندیم. ساعت پنج بود و ۲۰۴ کیلومتر طی کردیم و به هتل Stanley رسیدیم. گشتی در شهر زدیم تا فردا به تماشای آکروپلیس برویم. شهر خاموش است. اینجا بعد از هشت و نیم شب جایی باز نیست.
باسلام وعرض ادب محضر دوست گرانمایه
سفرنامه شمارا خواندم وحس خوبی درمن ایجاد شد .
خواستم ازشما تشکر کرده باشم ازخداوند متعال سلامتی وتندرستی برای شما وخانواده محترم آرزومندم.
درود بر شما
سپاس فراوان از شما دوست گرامی
سلام و ارادت به حضور استاد ارجمند و گرامی .
با تشکر فراوان از همه توضیحات شما در قسمت اول .
قسمت دوم هم بسیار مفید بود .
من از تواصیف سفرتان که بسیار خوب و آموزنده است بسیار استفاده کردم .
برایتان موفقیت و سلامتی آرزومندم .
خوشحالم که سفرنامه برای شما کاربردی بوده است
سلام سفرنامه خوبی بود من ئر مورد کارت ایکوموس سوال داشتم که شنیدم برای ورود دیگه نیازی به صف ایستادن نیست درسته؟ و البته نتونستم لیست جاهایی رو که پوشش میده رو پیدا کنم شما این اطلاعات رو دارید
با درود به شما
برای اطلاعات بیشتر از ایکوموس می توانید از سایت ان استفاده کنید
http://www.iranicomos.org
با تشکر از سفر نامه جالب شما و اطلاعات مفید
جسارتا هزینه ی گندولا ها بین ۸۰ تا ۱۰۰ یورو به ازای هر قایق هست نه هر نفر …