واقعا که خداوند به انسانها لطف بزرگی عنایت کرده. لطف و موهبتی به نام فراموشی.
بعضی ها به خدا اعتقاد ندارند و یک اسم دیگر براش می گذارند ، می گن طبیعت شاید هزاران اسم دیگر برای آن بگذارند . من که در بند نام نیستم اسمش را می گذارم پروردگار.
راستی راستی پـــروردگار بــه مـــا لــطـف بـزرگـی عـنـایت کـــرده و اسمش فـــراموشی است. باور نمی کنید ؟ توضیح می دهم تا باور کنید .
در حالت عادی وقتی حسی تحریک شود از طریق سیستم اعصاب ، پیام این تحریک به مغز می رسد و مغز هم پاسخ آن را داده که موجب حرکت می شود. مثلا با نیش پشه ( تحریک ) فریاد زده و محکم به محل نیش ضربه می زنید که پشه مزاحم را بکشید (پاسخ). اما اگر تحریک مداوم باشد مغز از پاسخ های تکراری خسته می شود و به همین دلیل مانع رسیدن پیام حسی به مغز می شود به همین دلیل بعد از مدتی آن حس درک نمی شود فرض کنید همسرتان به عنوان هدیه برای شما ساعتی خریداری نموده و شما هم مثل من عادت به ساعت بستن ندارید. بستن ساعت موجب می شود پیغام به مغز رسیده و همیشه حس می کنید چیزی روی دست شما سنگینی می کند . اما بعد از مدتی مثلا یک ماه با آنکه ساعت به دست بسته اید هنوز دنبال ساعت خود می گردید . چون به آن عادت کرده اید.
این عادت کردن و یا فراموش کردن موجب می شود که لباس خود را تحمل کنیم. ساعت و حلقه انگشتر ، گوشواره و دیگر چیز های که همه روزه با خود حمل می کنیم را تحمل نماییم. با درک همیشگی این چیز ها زندگی چقدر سخت و غیر قابل تحمل می شد
فراموشی و یا بقولی عادت کردن به پاسخ های تکراری از پدیده های بسیار مفید در بدن است. یک مثال دیگر که تقریبا همه ما تجربه کرده ایم خواهم زد که باور بفرمایید پروردگار نعمت بزرگی به نام فراموشی به ما عطا کرده است.
تقریبا کسی پیدا نمی شود که در مراسم تدفین ، ترحیم دوست، آشنا و فامیلی شرکت نکرده باشد. بسته به میزان آشنایی و دوستی با متوفا میزان تاثر و تالم از فقدان او متفاوت خواهد بود. در زمان تدفین احساس غم ، سنگین و گاها غیر قابل تحمل است. سوز هجران و درد فراق عذاب آور است. حس بریدن از دنیا و بی معنی بودن زندگی و بی مروت بودن دنیا در آن زمان در اوج خود قرار دارد. بازماندگان ( دوست ، آشنا یا فامیل ) حس عرفانی قابل قبولی دارند.
همه این احساس در مراسم های بعدی تکرار می شود اما از شدت آن کاسته می شود. تا وقتی که با گذشت مدتی از سوگ حس همیشگی (پیش از سوگ ) باز خواهد گشت. همه ما همان آدمی می شویم که بودیم. اگر این طور نشود موضوع به عنوان مشکل تلقی می شود. سوگ پایدار و مداوم به عنوان مشکل روحی روانی باید درمان شود. فراموشی به معنی از یاد بردن دوست و آشنای از دست رفته نیست . فراموشی بازگشت به زندگی عادی است. فراموشی نعمتی است برای یادآوری زندگی.
این روزها در سوگ دوستی گریستم. آشنایی دیرین و دوستی قدیمی که با هجرانش موجب وصال دوستانی قدیمی شد. همه در سوگ او گریستیم و می دانم که اگر این عنایت پروردگار نباشد تا ابد در سوگ او خواهیم سوخت. غم هجران «امین پور یحیی زاده» برای همه ما سخت و جانگداز است اما لطف خداوند بزرگ تر و بیشتر است
واقعا که پروردگار محبتی در حق مخلوقات خود کرده. موهبتی به نام فراموشی