چه بخوریم تا در ماه رمضان تشنه نشویم

English

ماه رمضان امسال درست توی تابستان افتاده. در گرم ترین روزهای سال و البته طولانی ترین آنها. waterروزی طولانی و گرم و روزه داری موجب می شود که تشنگی و کم آبی یکی از مهمترین مشکلات برای روزه داران باشه. روزه داران از زمان سحر تا افطار چیزی نمی خورند و نمی نوشند ، حدود ۱۶ ساعت ، این وضع باید تحمل شود تا زمان افطار. کیفیت و نوع مواد غذایی که روزه دار در هنگام سحر و  افطار و بعد از آن می خورد نقش مهمی در توانایی فرد در کنترل تشنگی طی زمان روزه داری بازی می کند  به همین دلیل فکر می کنم بد نباشد به مطالب زیر به نحوی ویژه ی  توجه شود .

 

و اما چند پیشنهاد که نشان می دهد چه بخوریم تا در ماه رمضان و در ایام روزه داری تشنه نشویم.

ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در تغذیه و سلامت | برچسب‌شده , | دیدگاه‌تان را بنویسید:

آنمی همولتیک فاویسم و باقلا

آنمی همولتیک فاویسم و باقلا

خیلی جالب است که گیلک باشی و تا سالهای سال باقلای فصل بهار را خورده باشی اما در سن ۴۵ سالگی تشخیص بدهی که دچار بیماری هستی که مردم شمال به آن (باقلا زاله) می گویند که با نام فابیسم یا فاویسم معروف است.

چرا گفتم بیماری ؟ به این دلیل که واقعا بیماری است و از نوع ارثی و وابسته به کرومزوم ایکس است.

دانش آموز که بودیم و فصل بهار که می شد و گیاه باقلا توی باغ گل می کرد ، همه ی بچه ها از دهان مادرانشن می شنیدند که «مواظب باش زردی نگیری ، موقع امتحاناته، می افتی خانه». همه مادرها می دانستند که شیره انگور یا دوشاب را باید برای این فصل در آشپزخانه نگهدارند. فصلی که نگرانی مادرها را می شد از چشم هایشان دید.  نگران فاویسم.

ادامه‌ی خواندن
منتشرشده در بیماری و درمان, تغذیه و سلامت, گیاهان دارویی | برچسب‌شده , | دیدگاه‌تان را بنویسید:

پارک شفق و قدم های صبح گاهی

1

گل بابونه ، پارک شفق

صبح ها پارک شفق قدم می زنم. عادتی است که مدتی است ترکش کردم. پارک شفق هم سن و سال منه و به همین دلیل دوستش دارم. اگر چه کوچک و پر پیچ و خم است اما سرسبز و پر درخت است. قدم زدن تو پارک حال و حس خوبی داره و البته شاید ورزش هم محسوب بشه.همیشه قبل از صبحانه قدمی می زدم و بعدش صبحانه وسر کار.

آدم های توی پارک مثل من معمولی هستن. برای حفظ سلامتی قدم می زنند ، بعضی برای اندام متناسب تلاش می کنند و بعضی هم هوای تمیز صبحگاهی و نشستن روی صندلی پارک را دوست تر دارند . هوای تمیز و خنک، دل انگیز است بخصوص وقتی که باغبان ها مشغول آبیاری سبزه ها و درخت ها و کف پارک هستند. توی گرمای هوا، خنکی پارک دوست داشتنی می شه.

ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بسیار سفر باید, داستان کوتاه, نگاه ها و نظر ها | دیدگاه‌تان را بنویسید:

نوروز ۹۲

noroz92

نوروز ۹۲

این هم شعرگونه ای برای تبریک سال و آرزوی سالی خوش برای همه و روزی شاد و ایامی خوش و شاد.

سال و ماهت نو
دلت خوش ، ماهتابت نو
تمام لحظه های زندگی ات نو ، دلت نو
خاطراتت نو

ولیکن عشق ، این اسطوره ساز زندگی
این جام عاری از دروغ ، این کهنه افسانه
همان معجون جاویدان
کهن جادوی افسانه.

 وجودت نو ، دلت نو
زندگانی نو
و لیکن قلب تو عاشق از آن معجون بی مانند
از آن عشقی که می ماند.

وجودت تازه ، جانت نو
ولیکن ای عزیز من
دلت لبریز از این کهنه افسانه

ابوالقاسم ابراهیمی

منتشرشده در مراسم و روزهای خاص, نگاه ها و نظر ها | دیدگاه‌تان را بنویسید:

تلوزیون شاوب لورنس قدیمی


Englishgrundig-169

تلوزیون شاوب لورنس با اون چوب خوش ترکیب و تراش کاری شده اش افسون گر بود. رنگ قهوه ای براقش و بخصوص دو لنگه ی درش آدم را مفتون خودش می کرد.  دو لنکه که هر لنگه اش دو تا می شد و برای دیدن برنامه ها باید در تلوزیون را باز می کردی. در اتاقی بود انگار برای ورود میهمانان . در تلوزیون مبله را باید با دقت باز و بسته مى کردى مبادا به لامپ تصویرش آسیب برسه. روى تلوزیون هم یک پارچه گذاشه بودند و یک گلدان هم روش. هم میزی بود برای تزیین و هم برنامه های برای  دیدن . البته برای ما بچه ها که جلوه ی تزیینی اش بیشتر بود تا دیدن برنامه هایش.

اون روزها که تلوزیون آمد خانه ما ،دانش آموز مدرسه ابتدایی بودم و هنوز شاه ظلم مى کرد و هنوز وقت رفتنش ازایران نبود وصدای مرگ بر او هم از هیچ کجا به گوش نمی رسید . یک هفته صبح مى رفتم مدرسه ویک هفته بعد از ظهر. هفته هاى که بعد ازظهر  مى رفتم مدرسه معنى ظلم شاه را مى فهمیدم! همان موقعى که کارتون هاى خوب پخش مى شد و من تو کلاس بودم.

ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در داستان کوتاه, نگاه ها و نظر ها | ۷ دیدگاه

درمان های خانگی مسمومیت غذایی

درمان های خانکی مسمومیت غذایی English

همه ما روزی مسمومیت غذایی را تجربه کرده ایم. ممکن است هر جای گرفتار  این مشکل شویم . در دل طبیعت که به یک پیک نیک لذت بخش رفته ایم و یا در بیرون شهر و گاهی اوقات از خوردن غذا های  که به شکل افسونگری آلودگی خود را در ظاهری پر فریب پوشانده اند.

همه ما حداقل یک بار درد معده و استفراغ و تهوع ناشی از مسمویت غذایی را تجربه کرده ایم  و گاهی چند روزی گرفتار این مشکل آزاردهند بوده ایم .
مسمویمت غذایی می تواند از خفیف و جزیی تا شدید  خود نمایی کند. می تواند با علایمی شامل درد شکم. اسهال و تهوع و استفراع همراه سردرد  با سبکی سر و کم آبی  خود را نشان دهد . با توجه به ماهیت مسمویت غذایی همیشه می توان با درمان های نگهدارنده و در منزل برای آن چاره ای اندیشید . هر چند نمونه های شدید مسمومیت غذایی و  بیماریهای عفونی شدید نیاز به درمانهای آنتی بیوتیک و حتی بستری در بیمارستان دارد که مسلما در این مقاله با این گروه کاری نداریم.
برای دانستن درمان هایی مسمومیت غذایی بد نیست به لیست زیر دقت کنید. لیست بعضی داروهای خانگی است که برای   مسمومیت غذایی می تواند بسیار مفید باشد . اینها از همان داروهای است که در قفسه داروهای مادربزرگ ها پیدا می شود .

ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در بیماری و درمان, تغذیه و سلامت | ۲ دیدگاه

چشم ها چه خوب دروغ می گویند.

3

مدت هاست که در پارک قدم می زنم و روش قدم زدن من ساده است. اول آرام قدم می زنم و بعد کم کم سرعتم زیاد تر می شه و در انتها یک دور و شاید دو دور بدوم و بعد دوباره آرام قدم می زنم و بعد به طرف خانه می روم. هر دور من حدود چهار دقیقه طول می کشه . من همیشه از در پایینی پارک وارد می شم بر خلاف جهت عقربه ی ساعت دور می زنم. عده ی زیادی همین روش را بکار می برند. یک قسمتی از پارک سربالایی داره و مردم از سربالایی بدشان می آید. با این روش با کیمیا گری خاصی سربالایی به سر پایینی تبدیل می شود

البته هستند عده ای که عاشق سربالایی باشند و در نتیجه عده ای در جهت عقربه ی ساعت قدم می زنند. موقع قدم زدن همیشه از پیش کسانی که هم جهت هستند سبقت می گیری ( یا از تو سبقت می گیرند ) و یا از کنار کسانی که از روبرو می آیند رد می شوی. مسیری تقریبا دایره ای حدود ۵۰۰ متر . این مدت با کسانی آشنا شده ای و سلامی تحویل او می دهی و یا علیکی به سلام کسی می گویی. دیدن چهره های خندان و شاد مهمترین لذت در این پیاده روی است.

موقع قدم زدن، از دور چشمم به مردی افتاد که دستش را به سمت دماغش برده بود. چشم های من از تعجب گرد شده بود. نا آشنا بود . بعضی از بیماران بیمارستان نزدیک پارک هم برای رفع خستگی، پیاده روی در پارک را ترجیح می دهند. البته صندلی های پارک هم گاهی تختی است برای همراهان بیماران . من طبق روال معمول بر خلاف جهت ساعت می رفتم و او در جهت ساعت. با این وصف به هم نزدیک می شدیم. و تعجب من بیشتر می شد.

انگشت کوچکش را برای تمیز کردن دماغش فرستاده بود داخل بینی ، دستش تا ناحیه کف دست تو دماغش بود. تعجب کردم که چطور تحمل کرده سه بند انگشت کوچک را توی دماغش بفرسته . بدون توجه به اینکه دیدن آدمی در این حال کار خوبی نیست ، همینطور نگاهش می کردم تا دست مبارک را بیرون آورد.

تعجب من دو چندان شد. وقتی از کنارم رد شد فکر می کردم که اگر همیشه همینقدر زود قضاوت کنیم چقدر خطرناک می شود. انگشت کوچک این مرد دو بند اول نداشت. و از بند سومش هم چیزی باقی نمانده بود. او فقط با انتهای بند سوم انگشتش لبه ی داخلی دماغش را می خارانید.

چشم ها دروغ گویانند و آدمی چقدر در نتیجه گیری عجول است.

ابوالقاسم ابراهیمی

منتشرشده در بسیار سفر باید, داستان کوتاه, نگاه ها و نظر ها | دیدگاه‌تان را بنویسید:

روز جهانی کورش کبیر

pasargad

کورش خوابیده ای؟ آهسته بخواب .
بیدارت نمی کنم ، این روزها خواب بهتر است. خوب شد خوابیدی.
نامت و مرامت بر سر زبانهاست امروز. همه دوستت دارند.
بزرگی ، بسیار بزرگتر از آنکه درک کنیمت . بزرگی، بسیار بزرگ تر از زمانه ات و زمانه ام.
بزرگی ،
از قوانین روزگارت و آسایش مردمانت معلوم است بزرگی ات. اما ……
اما این روزها فقط بزرگی ات نیست که نامت را بر زبانها انداخته. که اگر این بود هستند همچون تو بزرگانی که از یادشان می بریم و برده ایم. ما عادت داریم به کشتن و در عزای او گریستن. ما عادت داریم به بالا بردن و از بالا به زیر انداختن . ما عادت داریم به …
از من نرنج اما خودت که می دانی ما عادت داریم به بزرگ کردن یک نفر . آنقدر بزرگ که هر نقدی را بر می آشوبیم. فریاد می کِشیم. می کُشیم.
بزرگ می کنیم . همانگونه که خوار می نماییم. نه از خوار کردنهای ما برنج و نه از بزرگ کردن های ما شاد شو.
کورش آسوده به خواب که اگر بیدار بودی می گریستی بر حال ما و مردمانت . می رنجیدی که این نه آن بود که می خواستی برای بازماندگانت.

بخواب نه به آن که ما بیداریم ؟ نه .
بخواب اما می دانم که به آسودگی نمی خسبی.
به مناسبت روز جهانی کورش کبیر.

 
ابوالقاسم ابراهیمی
منتشرشده در درس های زندگی, یاد ها و خاطره ها | دیدگاه‌تان را بنویسید:

لطفا کرم ضد آفتاب بمالید.

Englishبه من اطلاع دادند که باید به عنوان سخنران در مدرسه پسرم و برای مراسم فارغ التحصیلی او از مدرسه راهنمایی تحصیلی ( علامه حلی ) از طرف انجمن اولیا مربیان سخنرانی کنم. چه دنیایی است من فقط در دوران تحصیلم فقط یک مراسم را شاهد بودم  و آن هم فارغ التحصیلی از دانشگاه بود ، آنهم مراسمی که زور زورکی دانشگاه گرفته بود. اما حالا در هر مقطع از تحصیل یک جشن فراغت می گیرند.

زمانی که به من اطلاع دادند فقط یک ساعت برای آماده شدن وقت داشتم . این دوره ۱۲۷ دانش آموز داره و باید برای حداقل همین مقدار والدین و البته بچه هاشون حرف می زدم  . از دوره دانشگاه یاد گرفتیم که برای هر دقیقه سخنرانی باید ساعت ها وقت برای تهیه مطالب سخنرانی صرف کنیم ، اما این طور نشد و به دلیل کمی وقت باید بداهه سخنرانی کنم. برای آماده شدن پیش  خودم به سخنرانی های که دیگران در این گونه مراسم ها داشته اند، فکر می کردم. این سالهای اخیر سخنرانی استیو جابز در دانشگاه استانفورد معروف بوده .

به یاد سخنرانی کورت ونه گات افتادم. از آن سخنرانی های که آدم از شنیدن و حتی خوندنش خیلی لذت می بره. سخنرانی اش در جمع دانش آموختگان MIT  بوده، آن روزها که این سخنرانی را ترجمه کرده و پخش کرده بودند معروف بود که واقعی است اما بعدها فهمیدم که این هم مثل نامه های چارلی چاپلین به دخترش اثر زیبایی ست اما واقعی نیست.

ادامه‌ی خواندن

منتشرشده در درس های زندگی, نگاه ها و نظر ها | دیدگاه‌تان را بنویسید:

روز جهانی کودک مبارک

آى کودکى کجایى ، که آرام با بال سنجاقکى زیبا پر گشودى و رفتى.
آى کودکى کجایى و خواهش نگاهت بر بال رنگین سنجاقک کجاست؟
آى کودکى کجایى و صفاى کلامت کو؟

روز جهانى کودک مبارک

اپرای مانی ومانا به همین مناسبت در تالار وحدت اجرا می شه.

mana

منتشرشده در نگاه ها و نظر ها, یاد ها و خاطره ها | دیدگاه‌تان را بنویسید: